گنجور

شمارهٔ ۶۰ - گوهر شهوار

تا چند دلم خسته و بیمار بماند
دایم به غم و غصه گرفتار بماند
ساقی به درآر آن می رنگین شده در خم
در خم نه قرار است که بسیار بماند
پر کن تو سبو، زان می و بر دوش منش نه
بگذار که بر دوش من این بار بماند
آن باده که در شیشه، نهان گشته پریوار
مگذار که در شیشه پریوار بماند
این دختر رز کآمده از باغ به بازار
حیف است که بی پرده به بازار بماند
زنگ غمم از دل بزدا با قدحی می
تا چند بر این آینه زنگار بماند
گر باده از این دست بریزی تو به ساغر
مشکل که کسی با خود و هشیار بماند
زاهد که بود منکر می، در به رخش بند
بگذار که تا در پس دیوار بماند
در دست من استی تو و، مشکل که گذارند
در دست من این گوهر شهوار بماند
«ترکی» به جهانی که در او بوی وفا نیست
جاوید نمانی تو و، اشعار بماند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چند دلم خسته و بیمار بماند
دایم به غم و غصه گرفتار بماند
هوش مصنوعی: چرا باید دل من همیشه خسته و بیمار باشد و همواره در غم و اندیشه گرفتار بماند؟
ساقی به درآر آن می رنگین شده در خم
در خم نه قرار است که بسیار بماند
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب خوش‌رنگی را به من بده که در این ظرف است؛ این نوشیدنی در اینجا نخواهد ماند و زمان زیادی در میان ما نخواهد بود.
پر کن تو سبو، زان می و بر دوش منش نه
بگذار که بر دوش من این بار بماند
هوش مصنوعی: سبو را از آن شراب پر کن و آن را بر دوش من نگذار، بگذار که این بار سنگین بر دوش من نماند.
آن باده که در شیشه، نهان گشته پریوار
مگذار که در شیشه پریوار بماند
هوش مصنوعی: باده‌ای که در شیشه پنهان شده و در آن زیبایی و لطافت وجود دارد، نگذار در شیشه بماند و بی‌استفاده بماند.
این دختر رز کآمده از باغ به بازار
حیف است که بی پرده به بازار بماند
هوش مصنوعی: این دختر زیبا و باارزش مثل گل از باغ آمده است و واقعاً جایز نیست که بدون حجاب و پوشش در بازار بماند.
زنگ غمم از دل بزدا با قدحی می
تا چند بر این آینه زنگار بماند
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل دارم را با یک جرعه شراب دور کن، تا چه زمان باید این آینه کهنه و غبارآلود باقی بماند؟
گر باده از این دست بریزی تو به ساغر
مشکل که کسی با خود و هشیار بماند
هوش مصنوعی: اگر شرابی از این نوع به جام بریزی، به زحمت می‌توان کسی را پیدا کرد که با وجود نوشیدن آن هنوز هشیار بماند.
زاهد که بود منکر می، در به رخش بند
بگذار که تا در پس دیوار بماند
هوش مصنوعی: انسانی که به می نوشیدن و لذت‌های زندگی اعتنایی ندارد، بهتر است درهای دلش را به روی آنچه که او را به سمت خوشی و زندگی واقعی می‌کشاند ببندد؛ تا در خیالات و دنیای محدود خود باقی بماند و از آن خارج نشود.
در دست من استی تو و، مشکل که گذارند
در دست من این گوهر شهوار بماند
هوش مصنوعی: تو در دستان من قرار داری و مشکلی نمی‌گذارند که این گوهر باارزش در دستانم باقی بماند.
«ترکی» به جهانی که در او بوی وفا نیست
جاوید نمانی تو و، اشعار بماند
هوش مصنوعی: هرگز در دنیایی که در آن نشانی از وفا و صداقت نیست، باقی نخواهی ماند و تنها شعرها و کلمات به یادگار می‌مانند.