گنجور

شمارهٔ ۵۶ - گوهر اشک

به فلک، بانگ ناله ام بر شد
گوش گردون، ز ناله ام کر شد
نه فراق توام به خواری کشت
نه وصال توام میسر شد
دیده ام بسکه ریخت گوهر اشک
دامنم پر ز در و گوهر شد
همه شب از خیال ماه رخت
تا سحر، دیده ام پر اختر شد
در فراق توام بسی شب و روز
شب به سر رفت و، روز آخر شد
تا دلم شد اسیر خال لبت
ناتوان بود، ناتوان تر شد
این شکایت به جانب که برم
که مسلمان، اسیر کافر شد
من کشیدم جفای روز فراق
شب وصلت نصیب دیگر شد
بسکه خونابه، چشم «ترکی» ریخت
صفحهٔ دفترش ز خون تر شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به فلک، بانگ ناله ام بر شد
گوش گردون، ز ناله ام کر شد
هوش مصنوعی: صدای ناله‌ام به آسمان رسید و گردون به خاطر ناله‌هایم ناشنوا شد.
نه فراق توام به خواری کشت
نه وصال توام میسر شد
هوش مصنوعی: نه جدایی تو باعث ذلت من شد و نه به وصالت رسیدن برایم ممکن شد.
دیده ام بسکه ریخت گوهر اشک
دامنم پر ز در و گوهر شد
هوش مصنوعی: گریه‌های من چنان زیاد بوده که دامنم پر از اشک و ارزشمند شده است.
همه شب از خیال ماه رخت
تا سحر، دیده ام پر اختر شد
هوش مصنوعی: در تمام شب از فکر و یاد ماه روی تو تا سپیده دم، چشمانم پر از ستاره شد.
در فراق توام بسی شب و روز
شب به سر رفت و، روز آخر شد
هوش مصنوعی: من بسیار شب و روز را در فراق تو گذرانده‌ام، شب‌ها سپری شد و روزها نیز به پایان رسید.
تا دلم شد اسیر خال لبت
ناتوان بود، ناتوان تر شد
هوش مصنوعی: دل من زمانی که به زیبایی خال لب تو وابسته شد، به شدت ضعیف و ناتوان بود و حالا که این وابستگی عمیق‌تر شده، بیشتر از قبل ناتوان شده است.
این شکایت به جانب که برم
که مسلمان، اسیر کافر شد
هوش مصنوعی: این چه شکایتی است که به کجا باید بروم؟ کسی که مسلمان است، اسیر دشمن غیرمسلمان شده است.
من کشیدم جفای روز فراق
شب وصلت نصیب دیگر شد
هوش مصنوعی: من در روز جدایی از تو، سختی‌ها و ناراحتی‌ها را تجربه کردم و شب وصال، به من چیز دیگری داد.
بسکه خونابه، چشم «ترکی» ریخت
صفحهٔ دفترش ز خون تر شد
هوش مصنوعی: چشم «ترکی» به قدری اشک ریخته که صفحه دفترش از خون اشک‌ها خیس و تر شده است.