گنجور

شمارهٔ ۴۴ - شب تا به صبح

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح
می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح
ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام
گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح
هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!
از مژه ریزد به دامان اخترم، شب تا به صبح
بسکه در مینای چشمم خون دل آمد به جوش
شد ز خون دل لبالب ساغرم، شب تا به صبح
با خیال ترک چشم مست و خال هندویت
با مسلمان گاه و، گه با کافرم، شب تا به صبح
زلف چون چنگال شهبازت چو آرم در نظر
چون کبوتر، دل طپد اندر برم، شب تا به صبح
می چکد «ترکی» ز هجران بت سیمین بدن
اشک سیمین بر رخ همچون زرم، شب تا به صبح

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح
می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: در غیبت و دوری تو، همچون یک معشوق، شب‌ها تا صبح از چشمانم اشک و اندوه می‌ریزد.
ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام
گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: در اثر دوری تو، اشک هایم به قدری زیاد شده که گاهی خود را در آب حس می‌کنم و گاهی در آتش، و این احساسات مرا تا صبح بیدار نگه می‌دارد.
هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!
از مژه ریزد به دامان اخترم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، تو از دوری خود بی‌خبری، که شب تا صبح از چشمانم اشک می‌ریزد و بر دامان ستاره‌ها میریزد.
بسکه در مینای چشمم خون دل آمد به جوش
شد ز خون دل لبالب ساغرم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: به خاطر گریه‌ها و دردهایی که در چشمانم وجود دارد، ساغرم پر از خون دل شده و شب تا صبح به همین حالت مانده‌ام.
با خیال ترک چشم مست و خال هندویت
با مسلمان گاه و، گه با کافرم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: با تصور چشمان مست و خال هندی معشوقه‌ام، گاهی با مسلمان و گاهی با کافر در شب تا صبح می‌گذرانم.
زلف چون چنگال شهبازت چو آرم در نظر
چون کبوتر، دل طپد اندر برم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: زلف تو مانند چنگال پرنده است و وقتی به تو نگاه می‌کنم، دل من مانند کبوتر تپش پیدا می‌کند و این احساس تا صبح ادامه دارد.
می چکد «ترکی» ز هجران بت سیمین بدن
اشک سیمین بر رخ همچون زرم، شب تا به صبح
هوش مصنوعی: اشک دل‌انگیز عاشق از دلتنگی معشوقش بر روی زیبایش می‌چکد و این درد و غم تا سپیده‌دم ادامه دارد.