گنجور

شمارهٔ ۳۷ - گل بیخار

چون گل رویت گل گلزار گویی هست، نیست
چون قدت سروی به این رفتار گویی هست، نیست
گر دمیده سبزهٔ خط گرد رویت غم مدار
در گلستان یک گل بی خار گویی هست، نیست
همچو من غمدیده از عشق تو گویی نیست، هست
لیک چون من با غم بسیار گویی هست، نیست
عاشق بیچاره را دشوارتر در نزد یار
هیچ چیز از صحبت اغیارگویی هست، نیست
ساقی مجلس از آن دستی که می در جام ریخت
زاهل مجلس یک نفر هوشیار گویی هست، نیست
نوخطان سبزه در خوابند گویا در چمن
غیر نرگس دیده بیدار گویی هست، نیست
در جهان گویا برای دفع هم و رفع غم
هیچ چیز از خواندن اشعارگویی هست، نیست
کس چو «ترکی» در جهان شوریده از عشق بتان
خوار و رسوا بر سر بازارگویی هست، نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون گل رویت گل گلزار گویی هست، نیست
چون قدت سروی به این رفتار گویی هست، نیست
هوش مصنوعی: چون چهره‌ات مانند گلی از باغ است، اما قد تو مانند سرو نیست که در این شکل و قامتی که داری، به نظر می‌رسد.
گر دمیده سبزهٔ خط گرد رویت غم مدار
در گلستان یک گل بی خار گویی هست، نیست
هوش مصنوعی: اگر سبزه‌ای بر روی خط قرمز لب‌هایت روییده است، نگران نباش. در این گلستان، گلی بی‌خاری وجود دارد که به تو می‌گوید هست، ولی در واقع نیست.
همچو من غمدیده از عشق تو گویی نیست، هست
لیک چون من با غم بسیار گویی هست، نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به اندازه من از عشق تو غمگین نیست، اگرچه افرادی هستند که غم دارند، اما آن‌ها نمی‌توانند به اندازه من احساس تنهایی و درد کنند.
عاشق بیچاره را دشوارتر در نزد یار
هیچ چیز از صحبت اغیارگویی هست، نیست
هوش مصنوعی: عاشق بدبخت، در حضور محبوبش هیچ چیز به اندازه‌ی حرف زدن در مورد دیگران سخت نیست.
ساقی مجلس از آن دستی که می در جام ریخت
زاهل مجلس یک نفر هوشیار گویی هست، نیست
هوش مصنوعی: در اینجا، ساقی در حال پر کردن جام با شراب است و در میان حاضران در مجلس، فقط یک نفر پیدا می‌شود که هوشیار و بیدار به نظر می‌رسد، در حالی که به نظر می‌رسد دیگران در حال غرق شدن در مستی هستند.
نوخطان سبزه در خوابند گویا در چمن
غیر نرگس دیده بیدار گویی هست، نیست
هوش مصنوعی: در چمنزار، گل‌های تازه و سبز در خواب به نظر می‌رسند و فقط نرگس‌ها هستند که بیدار و در حال تماشا به نظر می‌رسند؛ در حالی که واقعاً آن‌ها هم وجود ندارند.
در جهان گویا برای دفع هم و رفع غم
هیچ چیز از خواندن اشعارگویی هست، نیست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که برای مقابله با مشکلات و رنج‌ها در زندگی، هیچ چیز موثرتر از خواندن اشعار نیست.
کس چو «ترکی» در جهان شوریده از عشق بتان
خوار و رسوا بر سر بازارگویی هست، نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند «ترکی» در دنیا دیوانه‌وار از عشق معشوقان خوار و رسوا نیست و در این بازار هیچ‌کس چنین حالتی ندارد.