شمارهٔ ۳۲ - صد هزار دست
جانا! مکش به زلف چو مشک تتار، دست
زان زلف تا بدار زمانی بدار، دست
گفتی بگیر حلقهٔ زلفم شبی به دست
هرگز کسی نکرده به سوراخ مار، دست
بر ابروی تو دست زدن عین ابلهیست
عاقل نمی زند به دم ذوالفقار، دست
دستم به گردن تو حمایل کجا شود
باشد اگر به پیکر من صد هزار، دست
کشتی کنم بهانه و تنگت کشم ببر
وان گاه در کمر کنمت استوار، دست
دادم بده وگرنه به پا ایستم شبی
سازم بلند جانب پروردگار، دست
آن کوست دستگیر ز پا اوفتادگان
گیرد ز لطف و مرحمتش کردگار، دست
مستی کنی بهانه و، خنجر کشی ز کین
سازی ز خون «ترکی» مسکین نگار، دست
شمارهٔ ۳۱ - سرو صنوبر: باز این تویی بتا! که خطت مشک و عنبر استشمارهٔ ۳۳ - هزار انگشت: اگر زنی به دل زخمم ای نگار، انگشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا! مکش به زلف چو مشک تتار، دست
زان زلف تا بدار زمانی بدار، دست
هوش مصنوعی: عزیزم! به موی خود چنگ نزن، چون مشک تاتاری، از آن موها بگیر و بگذار تا مدتی نگهشان داری.
گفتی بگیر حلقهٔ زلفم شبی به دست
هرگز کسی نکرده به سوراخ مار، دست
هوش مصنوعی: گفتی که یک شب حلقهٔ موهایم را در دست بگیر، اما هیچکس هرگز به اندازهٔ مار که در سوراخش دست میبرد، این کار را نکرده است.
بر ابروی تو دست زدن عین ابلهیست
عاقل نمی زند به دم ذوالفقار، دست
هوش مصنوعی: حکایت از این دارد که کسی که به زیبایی و جذابیت خود به نحوی نادرست و بدون فکر نزدیک شود، مثل فردی احمق به نظر میرسد. عاقل کسی است که به جای تمرکز بر زیباییهای ظاهری، توجه خود را به امور مهمتر معطوف میکند.
دستم به گردن تو حمایل کجا شود
باشد اگر به پیکر من صد هزار، دست
هوش مصنوعی: اگر دستم را دور گردن تو بیندازم، هرگز نمیتوانم از تو فاصله بگیرم، حتی اگر صد هزار دست دیگر به من چسبیده باشند.
کشتی کنم بهانه و تنگت کشم ببر
وان گاه در کمر کنمت استوار، دست
هوش مصنوعی: به یاد تو دلم میخواهد که مثل کشتی بر روی امواج، به یاد تو سفر کنم و هنگامی که به تو نزدیک میشوم، به تو تکیه بزنم و محکم در آغوشم بگیرم.
دادم بده وگرنه به پا ایستم شبی
سازم بلند جانب پروردگار، دست
هوش مصنوعی: اگر چیزی به من ندهی، میایستم و شبی را به درازا میکشم تا به درگاه خداوند دعا کنم و از او کمک بخواهم.
آن کوست دستگیر ز پا اوفتادگان
گیرد ز لطف و مرحمتش کردگار، دست
هوش مصنوعی: آن کسی که با مهربانی و لطف خود به کمک آنانی میآید که به زمین افتادهاند، همان خداوند است.
مستی کنی بهانه و، خنجر کشی ز کین
سازی ز خون «ترکی» مسکین نگار، دست
هوش مصنوعی: ماجرای عشق و عواطف در این بیت به تصویر کشیده شده است. اشاره به فردی دارد که با مستی خود و دلیلتراشیاش، به محبوبش آسیب میزند و از کینهای در دل، خنجر به دست میگیرد. این تصویر نشاندهندهٔ درد و رنجی است که بر عاشق نزدیک میآید و به تعبیر زیبایی، وضعیت نامناسبی که او به خاطر عشقش دچارش شده، نمایان میشود.