شمارهٔ ۲۶ - درای کاروان
لب لعلت، مرا آرام جان است
دو چشمت، فتنه آخر زمان است
عجب از خال هندوی تو دارم
که او را بر لب کوثر، مکان است
قدت شمشاد، یا سرو روان است
لبت یاقوت، یاقوت روان است
شدم از غصه چون موی میانت
که موی است اینکه داری یا میان است
دهان است اینکه داری، یا که غنچه است
ندانم غنچه است این یا دهان است
ندارد ترک چشمت گر سر جنگ
چرا؟ پیوسته با تیر و کمان است
شبی با تو به سر بردن به عمری
مرا خوشتر ز عمر جاودان است
همی خواهم که آیم در وثاقت
ولی خوفم همه از پاسبان است
به امیدی که آیی از سفر باز
دو گوشم بر درای کاروان است
مران از خویش «ترکی» را که دایم
تو را همچون سگی بر آستان است
چو شهبازش نباشد چشم بر گوشت
ولی قانع به مشتی استخوان است.
شمارهٔ ۲۵ - دیدهٔ دریایی: ساقی چه می ایی بود که در ساغر من ریختشمارهٔ ۲۷ - حلقهٔ چشم: قسم جانا! به جان دوستانت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لب لعلت، مرا آرام جان است
دو چشمت، فتنه آخر زمان است
هوش مصنوعی: لبهای سرخ تو، برای من آرامش روح است و چشمانت، مانند یک فتنه در آخرالزمان میباشد.
عجب از خال هندوی تو دارم
که او را بر لب کوثر، مکان است
هوش مصنوعی: من به زیبایی خال هندی تو حیرت میکنم که او را بر لبان کوثر، جایگاهی است.
قدت شمشاد، یا سرو روان است
لبت یاقوت، یاقوت روان است
هوش مصنوعی: قد بلندت مانند شمشاد است و لبهای تو همچون یاقوت درخشان و زیباست.
شدم از غصه چون موی میانت
که موی است اینکه داری یا میان است
هوش مصنوعی: از غم و اندوه، حال من مانند موی میان سر توست؛ مگر اینکه تو فقط موی داری یا واقعاً میان داری.
دهان است اینکه داری، یا که غنچه است
ندانم غنچه است این یا دهان است
هوش مصنوعی: نمیدانم آنچه داری، دهانی پر از سخن است یا غنچهای که هنوز شکفته نشده.
ندارد ترک چشمت گر سر جنگ
چرا؟ پیوسته با تیر و کمان است
هوش مصنوعی: چشم تو به هیچ دلیلی جنگی ندارد؛ زیرا همیشه آماده تیراندازی و برخورد است.
شبی با تو به سر بردن به عمری
مرا خوشتر ز عمر جاودان است
هوش مصنوعی: یک شب را با تو گذراندن برای من لذتبخشتر است از یک عمر نامتناهی.
همی خواهم که آیم در وثاقت
ولی خوفم همه از پاسبان است
هوش مصنوعی: میخواهم به حقیقت و دوستی نزدیک شوم، اما ترسم از کسی است که نگهبان آنجا است.
به امیدی که آیی از سفر باز
دو گوشم بر درای کاروان است
هوش مصنوعی: من به امید آن هستم که تو از سفر برگردی و دو گوشم به در کاروان گوش فرا داده است.
مران از خویش «ترکی» را که دایم
تو را همچون سگی بر آستان است
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که «ترکی» (شخص یا چیزی) همواره به تو چسبیده و مانند سگی که همیشه در آستانه دراز کشیده، منتظر توست.
چو شهبازش نباشد چشم بر گوشت
ولی قانع به مشتی استخوان است.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای بزرگ و قوی مانند شهباز نداشته باشی، تنها به گوشتی که در دسترس است راضی میشوی، حتی اگر آن تنها کمی استخوان باشد.