گنجور

شمارهٔ ۲۵ - دیدهٔ دریایی

ساقی چه می ایی بود که در ساغر من ریخت
کآتش ز یکی جام، ز پا تا سر من ریخت
این می چه می ایی بود که از خوردن این می
چون قطرهٔ باران، عرق از پیکر من ریخت
بی شک می عشق است و همین است و جز این نیست
این می که به پیمانهٔ من دلبر من ریخت
خون من درویش تهی دست حلالش
گر خون من آن دلبر سیمین بر من ریخت
تیری ز کمان خانهٔ ابروش رها کرد
خونی که نبود از بدن لاغر من ریخت
درج گهرش دیدم و یاقوت لبش را
از دیدهٔ دریایی من، گوهر من ریخت
من مرغ خوش الحانم و، از سنگ حوادث
افسوس و صد افسوس که بال و پر من ریخت
«ترکی» به کفم دفتر اشعار فروشست
سیلاب سرشکی که ز چشم تر من ریخت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی چه می ایی بود که در ساغر من ریخت
کآتش ز یکی جام، ز پا تا سر من ریخت
هوش مصنوعی: ای ساقی، چه نوشیدنی به ساغر من ریختی که آتش از یک جام، همه وجودم را در برگرفت؟
این می چه می ایی بود که از خوردن این می
چون قطرهٔ باران، عرق از پیکر من ریخت
هوش مصنوعی: این نوشیدنی چه خاصیتی دارد که بعد از نوشیدن آن، مانند قطره‌های باران، عرق از بدنم سرازیر می‌شود.
بی شک می عشق است و همین است و جز این نیست
این می که به پیمانهٔ من دلبر من ریخت
هوش مصنوعی: این نوشیدنی بی‌شک عشق است و همین‌قدر که هست، هیچ چیز دیگری نیست. این می که محبوب من در پیمانه‌ام ریخت، صرفاً عشق است.
خون من درویش تهی دست حلالش
گر خون من آن دلبر سیمین بر من ریخت
هوش مصنوعی: اگر معشوق نقره‌فام من بخواهد، حتی ریختن خون من درویش بی‌چیز نیز برایش حلال است.
تیری ز کمان خانهٔ ابروش رها کرد
خونی که نبود از بدن لاغر من ریخت
هوش مصنوعی: تیر عشق از کمان ابروانت رها شد و به دل من برخورد کرد و مانند خون، حسی از جان خسته‌ام سرازیر کرد.
درج گهرش دیدم و یاقوت لبش را
از دیدهٔ دریایی من، گوهر من ریخت
هوش مصنوعی: من در نظر خود زیبایی‌های او را دیدم و از لبه‌های لبش که همچون یاقوت می‌درخشید، احساس کردم که دریاچه‌ای از احساسات من به طلا و جواهرات تبدیل شده است.
من مرغ خوش الحانم و، از سنگ حوادث
افسوس و صد افسوس که بال و پر من ریخت
هوش مصنوعی: من پرنده‌ای خوش صدا هستم، اما از سنگینی مشکلات و دشواری‌های زندگی متأسفم که بال و پرم را شکسته است.
«ترکی» به کفم دفتر اشعار فروشست
سیلاب سرشکی که ز چشم تر من ریخت
هوش مصنوعی: در دستانم دفتر اشعار فروش است و اشکی که بر اثر غم و اندوهم از چشمانم ریخته، مانند سیلابی جاری است.