شمارهٔ ۲۳ - قبلهٔ ابرو
دل برده زمن دلبرکا! غمزه و نازت
بربوده زکف صبر و توان، زلف درازت
بگرفت دلم را خم گیسوی کمندت
بگداخت تنم را غم فولاد گدازت
بازآی که از رفتن تو جان ز تنم رفت
جان باز شود روزی اگر بینم بازت
سوی تو بود روی نیاز همه کس لیک
جز خود نبود سوی کسی روی نیازت
از بس که بود در نظرم قبله ابروت
حاشا که فراموش کنم وقت نمازت
در گوش تو زلف تو شب و روز، چه گوید
این زنگی بدخو ز چه شد محرم رازت؟
بس شعبده بازی کند این خالک هندوت
فریاد از این هندوک شعبده بازت
ای عشق چه چیزی تو که هستند طلبکار!
ترسا زکلیسا و مسلمان ز حجازت
«ترکی» تو مکن کاهلی از پیروی عشق
کآخر به حقیقت برساند ز مجازت
شمارهٔ ۲۲ - لعل درفشان: جانا! شکن میفکن بر طاق ابروانتشمارهٔ ۲۴ - زخم عشق: همچو من، سوخته جانی به همه عالم نیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل برده زمن دلبرکا! غمزه و نازت
بربوده زکف صبر و توان، زلف درازت
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو، دل مرا ربوده است! لطف و ناز تو باعث شده که صبر و توانم را از دست بدهم، و موهای بلندت کار مرا تمام کرده است.
بگرفت دلم را خم گیسوی کمندت
بگداخت تنم را غم فولاد گدازت
هوش مصنوعی: دل من در چنگ زیبایی موی تو گرفتار شده و غم عشق تو مانند آتش، جانم را میسوزاند.
بازآی که از رفتن تو جان ز تنم رفت
جان باز شود روزی اگر بینم بازت
هوش مصنوعی: برگرد که از زمانی که رفتی، جانم از وجودم خارج شده است. امید دارم روزی دوباره تو را ببینم و جانم دوباره زنده شود.
سوی تو بود روی نیاز همه کس لیک
جز خود نبود سوی کسی روی نیازت
هوش مصنوعی: همه افراد به سوی تو روی نیاز و درخواست دارند، اما هیچ کس جز خودت جلب توجه تو را ندارد.
از بس که بود در نظرم قبله ابروت
حاشا که فراموش کنم وقت نمازت
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت ابروهایت، هرگز نمیتوانم لحظهای که به تو فکر میکنم را در زمان نمازم فراموش کنم.
در گوش تو زلف تو شب و روز، چه گوید
این زنگی بدخو ز چه شد محرم رازت؟
هوش مصنوعی: در دل تو، زلف تو همه جا حضور دارد و این شخص بدخلق چه میتواند بگوید که راز تو چگونه برای او فاش شده است؟
بس شعبده بازی کند این خالک هندوت
فریاد از این هندوک شعبده بازت
هوش مصنوعی: این خالک هندی چنان هنرهای عجیبی به نمایش میگذارد که واقعاً حیرتانگیز است. وای بر این هندی که اینقدر ماهر و شعبدهباز است!
ای عشق چه چیزی تو که هستند طلبکار!
ترسا زکلیسا و مسلمان ز حجازت
هوش مصنوعی: ای عشق، تو چه موجودی هستی که همه از تو چیزهایی میخواهند! مسیحی از کلیسا و مسلمان از حجاز تو درخواست دارند.
«ترکی» تو مکن کاهلی از پیروی عشق
کآخر به حقیقت برساند ز مجازت
هوش مصنوعی: بیتوجهی نکن به عشق و پیروی از آن، زیرا در نهایت عشق تو را به حقیقت و واقعیت میرساند.