شمارهٔ ۲۲ - لعل درفشان
جانا! شکن میفکن بر طاق ابروانت
چین و شکن بود خوش بر جعد گیسوانت
خون می چکاند از دل، مژگان چون خدنگت
دل می رباید از کف، ابروی چون کمانت
روزی عنایتی کن، بگشای غنچه لب
تا بشنوم کلامی از لعل درفشانت
خواهم که آیم از شوق، شب ها به پای بوسی
اما چه چاره سازم با ظلم پاسبانت
گر تو زنی به تیرم، دل از تو برنگیرم
حاشا که من شوم دور، از خاک آستانت
گردیده ام به روزی گر من تو را نبینم
خوشتر بود که بینم همراه دیگرانت
در گردنم بیفکن، از زلف خویش طوقی
در کوی خویش جاده در جرگه سگانت
یک بوسه گر فروشی جانا! به قیمت جان
هستم به جان خریدار، گلبوسه از لبانت
«ترکی» ز بس که شعرت، باشد لطیف و شیرین
گویا که قند مصری، می ریزد از دهانت
شمارهٔ ۲۱ - طالع فیروز: عجب شوری است بر سر دارم امشبشمارهٔ ۲۳ - قبلهٔ ابرو: دل برده زمن دلبرکا! غمزه و نازت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا! شکن میفکن بر طاق ابروانت
چین و شکن بود خوش بر جعد گیسوانت
هوش مصنوعی: عزیزم! بر روی ابروهای تو چروک و خطی نینداز، چرا که این چین و شکنها بر روی زیبایی و حالت موی تو افزوده شده است.
خون می چکاند از دل، مژگان چون خدنگت
دل می رباید از کف، ابروی چون کمانت
هوش مصنوعی: مژگان مانند تیر، از دل خون میریزد و ابرو مانند کمان، دل را از دست میرباید.
روزی عنایتی کن، بگشای غنچه لب
تا بشنوم کلامی از لعل درفشانت
هوش مصنوعی: روزی لطفی به من کن و لبهایت را برایم باز کن تا بتوانم صدای زیبای تو را بشنوم.
خواهم که آیم از شوق، شب ها به پای بوسی
اما چه چاره سازم با ظلم پاسبانت
هوش مصنوعی: میخواهم شبها از شدت شوق به پای تو بیفتم، اما نمیدانم با ظلم و ستم نگهبانت چه کنم.
گر تو زنی به تیرم، دل از تو برنگیرم
حاشا که من شوم دور، از خاک آستانت
هوش مصنوعی: اگر امشب به من آسیب برسانی، هرگز دلم را از تو بر نخواهم گرفت. هرگز نخواهم گذاشت که از نزدیکی خاک پای تو دور شوم.
گردیده ام به روزی گر من تو را نبینم
خوشتر بود که بینم همراه دیگرانت
هوش مصنوعی: اگر روزی تو را نبینم، برایم بهتر است که تو را با دیگران ببینم.
در گردنم بیفکن، از زلف خویش طوقی
در کوی خویش جاده در جرگه سگانت
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن احساسات عمیق و عشق اشاره دارد. در این تصویر، شاعر از معشوق میخواهد که زلفهایش را به دور گردنش بیفکند و مانند طوقی بر گردن او باشد. این درخواست نمادی از تعلق و وابستگی است. شاعر به بهانهای دیگر از معشوق میخواهد که در محیطی که او شناخته شده و با دوستانش به سر میبرد، حضور داشته باشد و در واقعیت عاطفی خود را نمایش دهد. این نوع ابراز احساسات، نشاندهنده عمق عشق و اشتیاق شاعر نسبت به معشوقش است.
یک بوسه گر فروشی جانا! به قیمت جان
هستم به جان خریدار، گلبوسه از لبانت
هوش مصنوعی: اگر تو فقط یک بوسه به من بدهی، جانم را میفروشم و آمادهام تا جانم را برای خرید آن بوسه تقدیم کنم. برای من ارزش بوسهات از گلی زیباتر است.
«ترکی» ز بس که شعرت، باشد لطیف و شیرین
گویا که قند مصری، می ریزد از دهانت
هوش مصنوعی: شعر تو به قدری لطیف و شیرین است که گویی شیرینی قند مصری از زبانت میریزد.