گنجور

شمارهٔ ۱۶ - درد عاشق

حسن تو شکسته نور مهتاب
خورشید ز تاب توست بی تاب
با قبلهٔ ابروی تو حاشا
کس روی کند به سوی محراب
شب های دراز در فراقت
حاشا که به چشم من رود خراب
گر تیر زنی خرم به دیده
ور زهر دهی خورم چو جلاب
آن کس که دهد ز عشق پندم
بر گو که گذشته از سرم آب
از موج دگر چه بیم دارد
آن کس که فرو رود به گرداب
جز صبر، دگر چه چاره دارد
ماهی، که اسیر شد به قلاب
داروی علاج درد عاشق
چون نسخهٔ کیمیاست نایاب
از سیل سرشک من بپرهیز
بیتوته مکن به راه سیلاب
ای گوهر تابناک! ریزم
از درج دو دیده ام در ناب
«ترکی» به کمند تو اسیر است
زنهار به کشتنش تو مشتاب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن تو شکسته نور مهتاب
خورشید ز تاب توست بی تاب
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شده که نور ماه کم‌رنگ و تحت‌الشعاع تابش خورشید قرار بگیرد و من از این دلیل بی‌تاب و بی‌صبر هستم.
با قبلهٔ ابروی تو حاشا
کس روی کند به سوی محراب
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جایگاه خود را به سمت عبادت تو تغییر نمی‌دهد، زیرا زیبایی ابروی تو منبع توجه و نیایش است.
شب های دراز در فراقت
حاشا که به چشم من رود خراب
هوش مصنوعی: در شب‌های طولانی که به خاطر تو می‌گذرد، هرگز نمی‌گذارم اشک‌هایم بر چشمانم بیفتند.
گر تیر زنی خرم به دیده
ور زهر دهی خورم چو جلاب
هوش مصنوعی: اگر به من تیر بزنی، خوشحال می‌شوم و اگر زهر هم به من بدهی، آن را مانند شربت شیرین می‌نوشم.
آن کس که دهد ز عشق پندم
بر گو که گذشته از سرم آب
هوش مصنوعی: کسی که به من از عشق نصیحت می‌کند، به او بگو که این موضوع دیگر برایم اهمیت ندارد و از یادم رفته است.
از موج دگر چه بیم دارد
آن کس که فرو رود به گرداب
هوش مصنوعی: کسی که در عمق دریا غرق می‌شود، نباید از موج‌های دیگر بترسد.
جز صبر، دگر چه چاره دارد
ماهی، که اسیر شد به قلاب
هوش مصنوعی: موجودی که در دام افتاده و گرفتار شده، چه راهی جز صبر و تحمل دارد؟
داروی علاج درد عاشق
چون نسخهٔ کیمیاست نایاب
هوش مصنوعی: درمان درد عاشق مانند نسخه‌ای گرانبها و نادر است که به سختی پیدا می‌شود.
از سیل سرشک من بپرهیز
بیتوته مکن به راه سیلاب
هوش مصنوعی: از اشک‌هایم دوری کن و در مسیر سیلاب نایست؛ زیرا ممکن است بر روی بی‌خبری به خطر بیفتی.
ای گوهر تابناک! ریزم
از درج دو دیده ام در ناب
هوش مصنوعی: ای گوهر درخشان! من از چشمانم که به تو خیره شده‌اند، اشک می‌ریزم.
«ترکی» به کمند تو اسیر است
زنهار به کشتنش تو مشتاب
هوش مصنوعی: ترکی بر اساس وسوسه‌های تو در بند است، پس مواظب باش که به کشته شدنش شتاب نوری.