گنجور

شمارهٔ ۸ - بر غزل شمس الدین شاهین

جعد طره‌اش دیدم خاطرم پریشان شد
یاد عارضش کردم کلبه‌ام گلستان شد
درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد
محو جلوه‌اش گشتم تا رخش نمایان شد
رفتم آنقدر از خود کآیینه به سامان شد!
ناقه سرشک من بسته در رهش محمل
از سپهر چشمانم دم به دم شود نازل
بی‌ابا به پای او می‌فتد ازین غافل
گریه‌ای نمی‌سازد منع انبساط دل
غنچه را کجا شبنم تگمه گریبان شد؟!
بر سرم ز هجرانش شورش قیامت رفت
از هوای عشق او بی‌حدم ملامت رفت
حاصل امید من جمله در غرامت رفت
اندک‌اندک این امید در پی ندامت رفت
پشت دست ما کم‌کم نذر زخم دندان شد
گیرودار صد موسی از تجلی طور است
شوکت سلیمانی در ترحم مور است
صبح مطلب عاشق بعد شام دیجور است
ریشه تا دواند تاک جلوه‌گاه انگور است
کوششی به عرض آمد آبله نمایان شد
کشتی امیدم را ز اشک ناخدا کردم
در محیط اندوهش بی‌ابا رها کردم
با خیال سودایش عمر خود ادا کردم
در هوای وصل او دوش گریه‌ها کردم
قطره‌قطره اشک من دانه‌دانه مرجان شد
لشکر الم‌هایش کرده در دلم منزل
از نتیجه عشقش جز ستم نشد حاصل
مردم از غم هجرش تا شدم به او واصل
بی‌تردد اسباب حل نمی‌شود مشکل
کز کشاکش ناخن کار عقده آسان شد
بوعلی بود پیشم در سلوک مجنونی
دانشم کند اکنون از ارسطو افزونی
سینه بلیناسش طغرلم کند خونی
گشت حاصل شاهین شوکت فلاطونی
بعد ازین به ختلان هم گیرودار یونان شد!

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جعد طره‌اش دیدم خاطرم پریشان شد
یاد عارضش کردم کلبه‌ام گلستان شد
هوش مصنوعی: موهای مجعد او را که دیدم، دلم پریشان شد و با یاد چهره‌اش، خانه‌ام به باغی زیبا تبدیل شد.
درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد
محو جلوه‌اش گشتم تا رخش نمایان شد
هوش مصنوعی: زمانی که سختی‌ها و مشکلات را تجربه کردم، به درس‌هایی که از آن‌ها گرفتم پی بردم و احساس کردم که این مشکلات برایم آسان‌تر شده‌اند. در حقیقت، وقتی به زیبایی او توجه کردم، تمام دردها و رنج‌هایم فراموش شد و تنها به تماشای چهره‌اش پرداختم.
رفتم آنقدر از خود کآیینه به سامان شد!
هوش مصنوعی: من آنقدر به تهذیب نفس و بهبود خود پرداختم که حالا دیگر مانند آینه‌ای صاف و روشن شده‌ام!
ناقه سرشک من بسته در رهش محمل
از سپهر چشمانم دم به دم شود نازل
هوش مصنوعی: گوشه‌ای از دل من به خاطر اشک‌هایش در مسیرش محمل، هر لحظه از آسمان چشمانم نازل می‌شود.
بی‌ابا به پای او می‌فتد ازین غافل
گریه‌ای نمی‌سازد منع انبساط دل
هوش مصنوعی: بی‌پروا به پای او می‌افتد، در حالی که از این غافل است که هیچ گریه‌ای نمی‌تواند مانع خوشحالی دلش شود.
غنچه را کجا شبنم تگمه گریبان شد؟!
هوش مصنوعی: کجا غنچه شبنم را به خود نزدیک کرد تا زمین را بوسه زدن؟
بر سرم ز هجرانش شورش قیامت رفت
از هوای عشق او بی‌حدم ملامت رفت
هوش مصنوعی: بر اثر دوری او، وضعیت روحی‌ام به شدت خراب شده است. عشق او باعث شده است که از همه چیز ملامت و سرزنش بخورم و این وضعیت به مرزهای ناپایدار رسیده است.
حاصل امید من جمله در غرامت رفت
اندک‌اندک این امید در پی ندامت رفت
هوش مصنوعی: پیشرفت و امید من به ناامیدی تبدیل شده و این احساس هم به آرامی در حال از بین رفتن است.
پشت دست ما کم‌کم نذر زخم دندان شد
هوش مصنوعی: به تدریج متوجه شدیم که مشکلات و دردهای کوچک روزمره، مانند زخم دندان، هم می‌توانند نشانه‌های مهمی باشند و به آن‌ها اهمیت بیشتری بدهیم.
گیرودار صد موسی از تجلی طور است
شوکت سلیمانی در ترحم مور است
هوش مصنوعی: در این بیت به تضاد میان قدرت و عظمت موسی و رحمت و humildity سلیمان اشاره شده است. در زمان سختی و چالش‌ها، مانند تجلی کوه طور، صدها موسی وجود دارند که توانایی و قدرت خود را نشان می‌دهند. اما در عین حال، عظمت سلیمان به معنای ترحم و دلسوزی او، حتی نسبت به موجودات کوچک مانند مور است. این جمله به رابطه بین قدرت و رحمت در شخصیت‌های بزرگ می‌پردازد.
صبح مطلب عاشق بعد شام دیجور است
ریشه تا دواند تاک جلوه‌گاه انگور است
هوش مصنوعی: عاشق در صبح به زیبایی و روشنی می‌پردازد و این زیبایی به‌واسطه شب تلخ و تاریک پیشین حاصل شده است. ریشه‌ای که به زمین متصل است، موجب رویش و زیبایی انگور می‌شود و این نما، سرشار از جذابیت است.
کوششی به عرض آمد آبله نمایان شد
هوش مصنوعی: تلاش و زحمت فرد مشخص و نمایان می‌شود، حتی اگر در ابتدا کم اهمیت به نظر برسد.
کشتی امیدم را ز اشک ناخدا کردم
در محیط اندوهش بی‌ابا رها کردم
هوش مصنوعی: امید خود را مانند یک کشتی ساخته‌ام و با اشک و غم و ناامیدی آن را در دریای اندوه رها کردم.
با خیال سودایش عمر خود ادا کردم
در هوای وصل او دوش گریه‌ها کردم
هوش مصنوعی: من در خیال محبت او عمر خود را گذراندم و در آرزوی وصالش، دیشب اشک‌های زیادی ریختم.
قطره‌قطره اشک من دانه‌دانه مرجان شد
هوش مصنوعی: اشک‌های من به تدریج و به آرامی جمع شده و به زیبایی و ارزشی همچون مرجان تبدیل شده‌اند.
لشکر الم‌هایش کرده در دلم منزل
از نتیجه عشقش جز ستم نشد حاصل
هوش مصنوعی: لشکر غم‌هایش در دل من خانه کرده و از عشق او جز درد و رنج چیزی نصیبم نشده است.
مردم از غم هجرش تا شدم به او واصل
بی‌تردد اسباب حل نمی‌شود مشکل
هوش مصنوعی: مردم از غم جدایی او، تا زمانی که به او رسیدم، با هیچ تردیدی نمی‌توانند مشکلات خود را حل کنند.
کز کشاکش ناخن کار عقده آسان شد
هوش مصنوعی: به دلیل درگیری و جنگ و جدال، مشکلات و دشواری‌ها به راحتی حل و فصل شدند.
بوعلی بود پیشم در سلوک مجنونی
دانشم کند اکنون از ارسطو افزونی
هوش مصنوعی: بوعلی سینا در مراحل سلوک و جستجوی دانش به من کمک می‌کند و اکنون به خاطر آموخته‌هایم، از دانش ارسطو هم فراتر رفته‌ام.
سینه بلیناسش طغرلم کند خونی
گشت حاصل شاهین شوکت فلاطونی
هوش مصنوعی: سینه بلیناسش به طغرانش خون ریخته و نتیجه‌ی آن شرافتی شبیه به شاهین است که نشان‌دهنده‌ی بزرگی و شکوه فلاطون است.
بعد ازین به ختلان هم گیرودار یونان شد!
هوش مصنوعی: بعد از این، در ختلان نیز جنگ و نزاع به شکل مشابهی که در یونان بود، آغاز شد!

حاشیه ها

1401/04/01 12:07
کژدم

به این نشانی بشنوید