شمارهٔ ۴۰
عمرها شد میزنم در راه عشقش گامها
رفتن رنگ است از ما بستن احرامها
اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است
فال فرصت میزند هر دم صدای جامها
سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست
انقلاب رنگ دارد گردش ایامها!
دارد الهام تسلی از تپش ذوق دلم
شهپر جبریل باشد شوخی پیغامها
صید قلاب محبت را رهایی مشکل است
خون بسمل میتپد از حلقه این دامها
هیچ کس در دهر از جام امل مسرور نیست
تلخی زهر است یکسر شربت این کامها
چون سحر خلق جهان کافور دارند در نفس
پختگی هرگز نباشد قسمت این خامها
صد فلاطون از ره حکمت نمیسازد علاج
خشکی نبض جنون از روغن بادامها
طغرل از آوازه هستی عرق گل کردهایم
حاصلی جز شرم نبود در نگین زین نامها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمرها شد میزنم در راه عشقش گامها
رفتن رنگ است از ما بستن احرامها
هوش مصنوعی: سالهاست که در مسیر عشق او میرقصم و میگذرانم. تلاش ما در این راه، به یکسانی و یکدلی میانجامد و در نهایت همه چیز در این سفر رنگ و بویی خاص به خود میگیرد.
اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است
فال فرصت میزند هر دم صدای جامها
هوش مصنوعی: اعتبار و ارزش ما به خوشیها و چگونگی زندگیمان وابسته است. فرصتها هر لحظه خود را نشان میدهند و مانند صدای نوشیدن جامها به گوش میرسند.
سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست
انقلاب رنگ دارد گردش ایامها!
هوش مصنوعی: این دنیا با رنگهای سرخ و زردش نیازی به داروی جادویی ندارد، زیرا تغییراتش به خاطر گذر زمان است.
دارد الهام تسلی از تپش ذوق دلم
شهپر جبریل باشد شوخی پیغامها
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شادی و شعفش، الهامهایی را دریافت میکند که مانند پرواز جبرئیل پیامهایی شاداب و دلنشین است.
صید قلاب محبت را رهایی مشکل است
خون بسمل میتپد از حلقه این دامها
هوش مصنوعی: گرفتار عشق بودن و رهایی از آن کار دشواری است؛ احساس درد و رنج در قلبمان مانند چهارپایی است که در دام افتاده و هنوز از آن آزاد نشده.
هیچ کس در دهر از جام امل مسرور نیست
تلخی زهر است یکسر شربت این کامها
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا از آرزوها و آرمانها خوشحال نیست، زیرا کاملاً تلخ و غمانگیز است مانند زهر؛ طعم و نتیجه این خواستهها در نهایت شیرینی ندارد.
چون سحر خلق جهان کافور دارند در نفس
پختگی هرگز نباشد قسمت این خامها
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، وقتی که جهان تازه و زیبا به نظر میرسد، افرادی که هنوز پخته نشدهاند و تجربه کافی ندارند، هرگز نمیتوانند از این زیبایی بهرهمند شوند.
صد فلاطون از ره حکمت نمیسازد علاج
خشکی نبض جنون از روغن بادامها
هوش مصنوعی: صد نفر با دانش و حکمت هم نمیتوانند درمانی برای بیماری جنون پیدا کنند، همانطور که از روغن بادامها نمیتوان خشکی نبض را برطرف کرد.
طغرل از آوازه هستی عرق گل کردهایم
حاصلی جز شرم نبود در نگین زین نامها
هوش مصنوعی: ما به خاطر آوازه و شهرت هستی، از زیبایی و عطر گل مملو شدهایم، اما در نهایت چیزی جز شرم و ننگ نصیبمان نشده است.

طغرل احراری