گنجور

شمارهٔ ۳۴

هر کرا باشد گذر بر کلبه احزان ما
نشکند جز قرص مه نانی دگر از خوان ما
تا به کی بر نغمه ناساز ما گوشی نهی
کی به جز صوت فراق آید دگر زافغان ما؟!
از پر عنقا طلب کن مدعای خویشتن
گر غباری آرزو داری تو از دامان ما
دامن ما چون گهر نذر گریبان بود و بس
رفت چون اوراق گل جمعیت سامان ما
عاشقان را خاکساری کسوت رنگ و وفاست
جز لباس عشق نبود بر تن عریان ما
از شکست اعتبارات جهان غافل مباش
در نظر آیینه باشد صورت امکان ما
خشت زیر بقعه ما باشد از خاک عدم
وهم‌آبادی ندارد خانه ویران ما
صفحه جزو دل ما را که بی‌شیرازه است
لطف باشد بگذری گر از سر نسیان ما
مد احسان است ابروی خم پیوست او
تحفه باشد پیش شمشیر وی اکنون جان ما
طغرل از دامان او تا دست ما کوتاه شد
اشک حسرت می‌چکد هر لحظه از مژگان ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کرا باشد گذر بر کلبه احزان ما
نشکند جز قرص مه نانی دگر از خوان ما
هوش مصنوعی: هر کسی که از کنار کلبه غم‌های ما بگذرد، جز لقمه‌ای از نان مهتابی دیگر از سفره ما نخواهد شکست.
تا به کی بر نغمه ناساز ما گوشی نهی
کی به جز صوت فراق آید دگر زافغان ما؟!
هوش مصنوعی: چقدر باید به آهنگ ناهماهنگ ما بی‌توجهی کنی؟ آیا غیر از صدای جدایی، صدای دیگری از درد ما به گوش می‌رسد؟
از پر عنقا طلب کن مدعای خویشتن
گر غباری آرزو داری تو از دامان ما
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت و آرزوی خود هستی، باید آن را از پرنده‌ای افسانه‌ای به نام عنقا طلب کنی. اگر خواهان چیزی هستی، باید از دریای گسترده و پاک ما آغاز کنی.
دامن ما چون گهر نذر گریبان بود و بس
رفت چون اوراق گل جمعیت سامان ما
هوش مصنوعی: دامن ما مانند گوهری است که فقط به خاطر خودمان و برای خودمان ارزش دارد. این گوهر از دست رفت و حالا فقط یادگارهایی از دوران خوش ما مانند برگ‌های گل در دست داریم.
عاشقان را خاکساری کسوت رنگ و وفاست
جز لباس عشق نبود بر تن عریان ما
هوش مصنوعی: عاشقان فقط با humility و خدمتگزاری به عشق شناخته می‌شوند، و هیچ چیز دیگری جز عشق نمی‌تواند بر تن ما که عریان هستیم، پوشش دهد.
از شکست اعتبارات جهان غافل مباش
در نظر آیینه باشد صورت امکان ما
هوش مصنوعی: از این نکته غافل نشو که شکست و عدم اعتبار دنیا را نباید نادیده گرفت؛ زیرا در آینه، تصویر وجود ما به خوبی نمایان است.
خشت زیر بقعه ما باشد از خاک عدم
وهم‌آبادی ندارد خانه ویران ما
هوش مصنوعی: خانه ما که در ویرانی به سر می‌برد، بنیادی از خاکی نامرئی دارد و هیچ نشانه‌ای از آبادانی در آن نیست.
صفحه جزو دل ما را که بی‌شیرازه است
لطف باشد بگذری گر از سر نسیان ما
هوش مصنوعی: اگر روزی از روی فراموشی بر دل بی‌نظم ما گذری، امیدواریم که با لطف و مهربانی نگاه کنی.
مد احسان است ابروی خم پیوست او
تحفه باشد پیش شمشیر وی اکنون جان ما
هوش مصنوعی: ابروی خمیده او مانند نشانه‌ای از لطف و مهربانی است و می‌توان گفت که این زیبایی، هدیه‌ای است که در مقابل شمشیر او قرار دارد. اکنون جان ما وابسته به این زیبایی است.
طغرل از دامان او تا دست ما کوتاه شد
اشک حسرت می‌چکد هر لحظه از مژگان ما
هوش مصنوعی: طغرل از دامن او تا به ما رسیدن فاصله‌ای ایجاد شده است و هر لحظه از چشمان ما اشک‌های حسرت فرو می‌ریزد.