شمارهٔ ۲۰
آفرین شست خدنگ چشم زهگیر تو را
کز دو صد دل بگذراند ناوک تیر تو را!
بند سودای غم یوسف زلیخا کی شدی
گر بدیدی پیچ و تاب زلف زنجیر تو را؟!
رمز سامان تغافل آنقدر فهمیدهام
کرده استاد ازل از نام تخمیر تو را!
جان کند بهزاد از راه تحیر تا ابد
هرکجا بیند اگر او نقش تصویر تو را!
زیر تیغ ابرویت تنها نه من جان میدهم
کیست جان خود نسازد تحفه شمشیر تو را؟!
نیست ممکن وصف تو ای تحفه آیات حسن
کس نمیداند چه خواهد کرد تفسیر تو را!
با قدت ای نخل گلزار بهار دلبری
راست گو پرسم من از میخانه تا پیر تو را!
خانه دل را عمارتها نمودی از غمت
هیچ کس ویران نخواهد کرد تعمیر تو را!
لعل خوبان را شکر تلخی نماید با لبت
مادر دهر از شکر جوشیده تا شیر تو را!
طغرل از نظمم سراپا بین که میریزد شکر
بس که بنمودم ز سر تا پای تحریر تو را!
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آفرین شست خدنگ چشم زهگیر تو را
کز دو صد دل بگذراند ناوک تیر تو را!
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو مانند تیر یا جست خنجر است که میتواند از دلهای بسیار عبور کند و آنها را مجروح کند.
بند سودای غم یوسف زلیخا کی شدی
گر بدیدی پیچ و تاب زلف زنجیر تو را؟!
هوش مصنوعی: آیا به یاد داری که عشق یوسف و زلیخا چه حالتی داشت؟ اگر تو هم میدیدی که چگونه موهای پیچخوردهات به زنجیر شوق تبدیل شده، این وضعیت را تجربه میکردی؟
رمز سامان تغافل آنقدر فهمیدهام
کرده استاد ازل از نام تخمیر تو را!
هوش مصنوعی: من از استاد بزرگ فهمیدهام که راز نظم و ترتیب در عدم توجه به تو، به خاطر نامی است که در تخمیر تو نهفته است.
جان کند بهزاد از راه تحیر تا ابد
هرکجا بیند اگر او نقش تصویر تو را!
هوش مصنوعی: بهزاد با تمام وجود و تلاشش، در هر جایی که تصویر تو را ببیند، به شدت دچار حیرت و تعجب میشود و این حالت تا ابد ادامه خواهد داشت.
زیر تیغ ابرویت تنها نه من جان میدهم
کیست جان خود نسازد تحفه شمشیر تو را؟!
هوش مصنوعی: زیر تیغ ابرویت، تنها من نیستم که جان میدهم؛ چه کسی حاضر است جانش را فدای زیبایی و خطر چشمان تو کند؟
نیست ممکن وصف تو ای تحفه آیات حسن
کس نمیداند چه خواهد کرد تفسیر تو را!
هوش مصنوعی: نمیتوان زیباییها و ویژگیهای تو را به درستی توصیف کرد، زیرا هیچکس نمیداند که چگونه باید تفسیر و بیان زیباییهای تو را انجام دهد.
با قدت ای نخل گلزار بهار دلبری
راست گو پرسم من از میخانه تا پیر تو را!
هوش مصنوعی: ای نخل زیبای باغ بهار، با قامت بلندت من به تو عشق میورزم. راستش را بگو، آیا میتوانم از میخانه تا پیر تو سؤال کنم؟
خانه دل را عمارتها نمودی از غمت
هیچ کس ویران نخواهد کرد تعمیر تو را!
هوش مصنوعی: اگر به خاطر غمت، در دل خود بناهایی ساختهای، بدان که هیچکس نمیتواند آن را ویران کند و بازسازی تو به دست خودت است!
لعل خوبان را شکر تلخی نماید با لبت
مادر دهر از شکر جوشیده تا شیر تو را!
هوش مصنوعی: محبوبان از عشق و زیبایی خود باید با زبانی شیرین و دلپذیر صحبت کنند، مانند شکر که طعمی شیرین دارد. مادر زمانه هم با زبان عشق و محبت، میتواند به تو شیرینزبان باشد و از آن عشق ناب تو را سیراب کند.
طغرل از نظمم سراپا بین که میریزد شکر
بس که بنمودم ز سر تا پای تحریر تو را!
هوش مصنوعی: طغرل، به زیبایی نظم را مشاهده کن که چقدر شیرینی میریزد، چون من از سر تا پا، تو را به زبانی دلنشین نشان دادم!