شمارهٔ ۱۸
اینست اگر ساز بم و زیر جهان را
بیپرده مکن نغمه مضراب زمان را!
با خط ادب ساز تو از سرمه سیاهی
در حرف خموشی چه قلم بند میان را!
گردد خط حیرت اثر شوق فتوحت
چون غنچه اگر مهر کنی قفل دهان را
کی بخیه کند خاک لب دامن نازش
مهتاب بود محرم اگر زخم کتان را؟!
حسرتکش ابروی تو شد قامت پیری
جز خانه خود نیست دگر خانه کمان را!
هرکس نبود مشتری جنس محبت
کین نقد گرانی کند از سود زیان را!
فرش ره تسلیم ادب ساز سر خود
چون مخمل اگر داری هوس خواب گران را!
خیاط ازل کرده چو از بخیه رنگین
شیرازه دامان چمن آب روان را!
آسوده بود صاف دل از منت صیقل
جز جوهر معنی نبود تیغ زبان را!
مخمور تو را نیست به جز دردسر تو
دردسر دیگر نبود بادهکشان را!
پیدا نشد از شعله اشکم اثر داغ
ظاهر نکند آتش یاقوت دخان را!
طغرل چه خوش است مصرع دریای معانی
یاران به خط جام ببندید میان را!
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اینست اگر ساز بم و زیر جهان را
بیپرده مکن نغمه مضراب زمان را!
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با ساز و نغمهای دلنشین، دنیا را بیهیچ پوششی به تصویر بکشی، پس به آوای زمان و آهنگ آن بیندیش و به پردهبرداری از آن پرداز.
با خط ادب ساز تو از سرمه سیاهی
در حرف خموشی چه قلم بند میان را!
هوش مصنوعی: با خطی زیبا و با ادب، از رنگ سیاه سرمه، در سکوت کلمات چه نوشتهای را آغاز کن!
گردد خط حیرت اثر شوق فتوحت
چون غنچه اگر مهر کنی قفل دهان را
هوش مصنوعی: وقتی شوق و اشتیاق عمیق وجود داشته باشد، مانند غنچهای که با عشق و محبت باز میشود، انسان از حیرت و تعجب درخواهد آمد. اگر محبت و محبت را نشان دهی، قفل لبها باز شده و عشق جاری خواهد شد.
کی بخیه کند خاک لب دامن نازش
مهتاب بود محرم اگر زخم کتان را؟!
هوش مصنوعی: که کی میتواند زخمهای دل را بهبود بخشد؟ تنها کسی که به او اعتماد دارم و محرم رازهایم است، همانی است که در زیبایی به مهتاب میماند.
حسرتکش ابروی تو شد قامت پیری
جز خانه خود نیست دگر خانه کمان را!
هوش مصنوعی: حسرت بر ابروی تو نشانه پیری من شده است و دیگر چیزی جز خانه خودم ندارم، حتی همان کمان نیز دیگر خانهای ندارد.
هرکس نبود مشتری جنس محبت
کین نقد گرانی کند از سود زیان را!
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد علاقه و محبت دیگران قرار نگیرد، باید بداند که عشق و محبت یک کالا نیست که به راحتی بتوان به آن دست یافت. در واقع، اگر کسی محبت را به درستی نشناسد و از آن بهرهمند نشود، باید ابتکاری برای جبران خسارتهای عاطفیاش پیدا کند.
فرش ره تسلیم ادب ساز سر خود
چون مخمل اگر داری هوس خواب گران را!
هوش مصنوعی: به آرامی و با فروتنی به استقبال ادب و سادگی برو، مانند مخمل که نرم و لطیف است. اگر تمایل به خواب عمیق و آرامش داری، باید راه را هموار کنی.
خیاط ازل کرده چو از بخیه رنگین
شیرازه دامان چمن آب روان را!
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی اشاره میشود که یک خیاط با مهارت و هنر خود، زیباییهای طبیعت را با دقت و ظرافت به هم میدوزد. مانند اینکه رنگها و عناصر مختلفی را به هم میآمیزد تا نمایانگر زیبایی چمن و جریان آب باشند. این تصویر نمادی از زندگی و زیباییهای طبیعی است که با هم ترکیب شدهاند.
آسوده بود صاف دل از منت صیقل
جز جوهر معنی نبود تیغ زبان را!
هوش مصنوعی: دل آرام و بیدغدغه بود، چون چیزی جز حقیقت در زبان وجود نداشت. این تیغ زبان، تنها جوهر واقعیات را بیان میکند.
مخمور تو را نیست به جز دردسر تو
دردسر دیگر نبود بادهکشان را!
هوش مصنوعی: شما به جز دردسرهایی که به وجود میآورید، هیچ مشکل دیگری ندارید و فقط دردسر شما را میآفریند. هیچ مشکل دیگری برای کسانی که باده مینوشند، وجود ندارد.
پیدا نشد از شعله اشکم اثر داغ
ظاهر نکند آتش یاقوت دخان را!
هوش مصنوعی: از اشکهای من هیچ نشانهای پیدا نمیشود و آتش یاقوت را نمیتواند دودی نشان دهد.
طغرل چه خوش است مصرع دریای معانی
یاران به خط جام ببندید میان را!
هوش مصنوعی: طغرل چه خوب است که یاران به خط جام، دریای معانی را در میان ببندند!