گنجور

شمارهٔ ۱۶

تا عروج باده زد دستی گریبان مرا
موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا
سرمه چشم حیا را ساز خاموشی کند
از قضا گر بگذرد بلبل نیسان مرا
بس که گلزار خیالم دارد از گل رنگ رنگ
گر هوس داری تماشا کن گلستان مرا!
چون گوهر مضمون یک معنی‌ام از پا تا به سر
امتیازی نیست از دامن گریبان مرا
پیش نیرویم کند رستم سجود اعتراف
گر ببیند صولت بازوی دستان مرا
می‌کند ختم کمال درس علم عاشقی
یک دمی مجنون نشیند گر دبستان مرا
گرچه صد گوهر کشیدم دوش در سلک سخن
اعتباری کی بود امروز دیوان مرا؟!
پیشکش در پیش ابرویش سری آورده‌ام
کی بود قدری به نزد تیغ او جان مرا؟!
طغرل از صبح امیدم یک شرر پیدا نشد
تا نماید روشنی شمع شبستان مرا!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا عروج باده زد دستی گریبان مرا
موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا
هوش مصنوعی: به خاطر نوشیدن شراب، دستم به گریبانم می‌رسد و این احساس می‌تواند باعث آزردگی یا بهم ریختن زندگی‌ام شود.
سرمه چشم حیا را ساز خاموشی کند
از قضا گر بگذرد بلبل نیسان مرا
هوش مصنوعی: حیا مانند سرمه‌ای است که چشم را زیبا و دلنشین می‌کند، اما اگر ناخواسته از آن عبور کند، بلبل بهاری دیگر نمی‌تواند آواز بخواند.
بس که گلزار خیالم دارد از گل رنگ رنگ
گر هوس داری تماشا کن گلستان مرا!
هوش مصنوعی: خیال من آن‌قدر زیبا و پررنگ است که اگر دلت می‌خواهد، می‌توانی زیبایی‌های آن را ببینی و از گلزار احساسات من لذت ببری.
چون گوهر مضمون یک معنی‌ام از پا تا به سر
امتیازی نیست از دامن گریبان مرا
هوش مصنوعی: من مانند گوهری هستم که تمام وجودم فقط یک معنی را در بر دارد و از سر تا پا هیچ تمایزی از دامن و گریبانم ندارم.
پیش نیرویم کند رستم سجود اعتراف
گر ببیند صولت بازوی دستان مرا
هوش مصنوعی: اگر رستم به قدرت و نیروی من نگاه کند، به احترام من خم خواهد شد و به عظمت بازوانم اعتراف خواهد کرد.
می‌کند ختم کمال درس علم عاشقی
یک دمی مجنون نشیند گر دبستان مرا
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که عشق و جنون عاشقی، یک لحظه در دانش و کمال می‌تواند تأثیر عمیق‌تری داشته باشد. اگر مجنون در یک لحظه در مدرسه‌ی من بنشیند، علم عشق به طور کامل به نتیجه می‌رسد. در واقع، به اهمیت و عمیق بودن احساسات عاشقانه نسبت به دانش و علم اشاره می‌کند.
گرچه صد گوهر کشیدم دوش در سلک سخن
اعتباری کی بود امروز دیوان مرا؟!
هوش مصنوعی: اگرچه دیشب گنجینه‌ای از سخن گفتم، اما آیا امروز از آن دیوان من ارزشی باقی مانده است؟
پیشکش در پیش ابرویش سری آورده‌ام
کی بود قدری به نزد تیغ او جان مرا؟!
هوش مصنوعی: من با سر و جان به خاطر زیبایی ابروهای او آمده‌ام، اما آیا این ارزش را دارد که در برابر تیغ او جان خودم را فدای کنم؟
طغرل از صبح امیدم یک شرر پیدا نشد
تا نماید روشنی شمع شبستان مرا!
هوش مصنوعی: از صبح امید خود منتظر یک جرقهٔ روشن کننده بودم، اما هیچ چیز پیدا نشد که شمع تاریکی‌های زندگی‌ام را روشن کند.