گنجور

شمارهٔ ۴

ساقی به فصل ربیع باده گلگون بیار!
چند تغافل کنی می‌گذرد نوبهار!
از چه نشینی حزین هست اجل در کمین
باب مغان باز کن وقت غنیمت شمار!
نیست تو را از قضا خط امانی به عمر
گردش گردون دون هست بسی بیمدار!
ساقی بحر سخا دور تو آمد به ما
لطف و ترحم نما با قدح میگسار!
یاسمن و نسترن رسته به صحن چمن
کرده به صحرا وطن لاله دل داغدار
باد صبا تا وزید غنچه دم از خنده زد
بلبل ازین خنده‌اش گریه کند زارزار!
غازه‌گر صبح زد شانه به زلف سمن
گیسوی سنبل به باغ گشته ازو تارتار
قمری و کبک و تذرو فاخته و عندلیب
نوحه به آیین خود کرده سر از هر کنار
دعوی گردن‌کشی کرد به گلزار سرو
قامت مینا برآر تا شود او شرمسار!
لاله دعای قدح خواند بسی در چمن
پرده او را بدر جام جهان‌بین برآر!
زابر عنایات حق غیث سعادت چکید
قطره از او در صد گشت در شاهوار
شبنم اوج طرب آب زده صحن باغ
دیده نرگس شده محو ره انتظار
مغبچه باده‌نوش از چه نشینی خموش؟!
موسم گل در رسید وه چه خوش است سبزه‌زار!
دختر رز را برآر از حرم خم به بزم
تا که به دامان عیش عقد کنیم آشکار!
گشته مهیا طرب ساقی گلگون‌سلب
ساز قدح لب به لب تا برد از دل غبار!
دولت دارا مگو عصر فریدون مجو
یوسف مصری مپو گشته همه خاکسار!
مجلس جمشید دان بزم سکندر بخوان!
لاله شده جام می آیینه رخسار یار!
دور مه عارضش سلسله زلف او
کرده به هم اجتماع مهر به لیل و نهار
دوره ما همچنان سلسله کاکلش
لازم بطلان مگر هیچ ندارد قرار؟!
مطرب بربط‌نواز بربط خود ساز ساز
ساز ز سر گیر باز نغمه برون کن ز تار!
خیز و به یاران بده باده سرجوش را
نوبت طغرل رسید درد به او درگذار!

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی به فصل ربیع باده گلگون بیار!
چند تغافل کنی می‌گذرد نوبهار!
هوش مصنوعی: ای ساقی، در فصل بهار، شراب سرخی بیاور! هر چه بیشتر بی‌توجهی کنی، این بهار زود می‌گذرد!
از چه نشینی حزین هست اجل در کمین
باب مغان باز کن وقت غنیمت شمار!
هوش مصنوعی: از چه حالتی ناراحت و غمگینی؟ مرگ همیشه در کمین است، درب میخانه را باز کن و از لحظه‌ها بهره ببر!
نیست تو را از قضا خط امانی به عمر
گردش گردون دون هست بسی بیمدار!
هوش مصنوعی: تو تحت تأثیر تقدیر قرار داری و هیچ اطمینانی به عمر خود نداری، زیرا مانند دیگران در دنیای پر خطر و بی‌ثبات زندگی می‌کنی.
ساقی بحر سخا دور تو آمد به ما
لطف و ترحم نما با قدح میگسار!
هوش مصنوعی: ای ساقی که دارای بخشش و کرامت هستی، بر ما که دور از تو هستیم لطف و رحم کن و با جام شراب ما را سیراب کن!
یاسمن و نسترن رسته به صحن چمن
کرده به صحرا وطن لاله دل داغدار
هوش مصنوعی: گل‌های یاسمن و نسترن در باغ چمن رشد کرده‌اند و لاله‌هایی که دل‌شان غمگین و داغدار است، در دشت زندگی می‌کنند.
باد صبا تا وزید غنچه دم از خنده زد
بلبل ازین خنده‌اش گریه کند زارزار!
هوش مصنوعی: وقتی باد ملایم و خوشبو وزید، غنچه با شادی شروع به خندیدن کرد، اما بلبل از این شادی غنچه، بی‌نهایت گریه کرد و ناراحتی خود را نشان داد.
غازه‌گر صبح زد شانه به زلف سمن
گیسوی سنبل به باغ گشته ازو تارتار
هوش مصنوعی: در صبح، عطر گل‌های سمن در هوا پیچیده و زیبایی گیسوان سنبل مانند باغی است که به آرامی در حال جوانه زدن است.
قمری و کبک و تذرو فاخته و عندلیب
نوحه به آیین خود کرده سر از هر کنار
هوش مصنوعی: پرندگان مختلفی مثل قمری، کبک، تذرو، فاخته و عندلیب، هرکدام به روش خودشان نوحه‌سرایی و شیون کرده و از هر گوشه‌ای صدای خود را بلند کرده‌اند.
دعوی گردن‌کشی کرد به گلزار سرو
قامت مینا برآر تا شود او شرمسار!
هوش مصنوعی: خودستایی و خودبزرگ‌بینی در میانه زیبایی‌های طبیعت را به چالش بکش و قد و قامت زیبای خود را به نمایش بگذار تا دیگران از تو خجالت بکشند!
لاله دعای قدح خواند بسی در چمن
پرده او را بدر جام جهان‌بین برآر!
هوش مصنوعی: لاله در چمن دعاهای زیادی برای قدح (جام) کرده است، حالا آن پرده را از جلوی چشمان او کنار بزن تا زیبایی‌های عالم را بهتر ببیند!
زابر عنایات حق غیث سعادت چکید
قطره از او در صد گشت در شاهوار
هوش مصنوعی: از لطف و رحمت خدا، باران خوشبختی بر زندگی نازل شد و این باران به قدری فراوان است که قطره‌ای از آن به صد دانه تبدیل می‌شود.
شبنم اوج طرب آب زده صحن باغ
دیده نرگس شده محو ره انتظار
هوش مصنوعی: در باغ، شبنم به حالتی شاداب و سرزنده به چشم می‌آید و نرگس، در حالت شگفتی و شوق، به انتظار کسی خیره شده است.
مغبچه باده‌نوش از چه نشینی خموش؟!
موسم گل در رسید وه چه خوش است سبزه‌زار!
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا سکوت کرده‌ای و از لذت نوشیدن باده سخن نمی‌گویی؟ فصل گل و زیبایی فرا رسیده و چه زیباست که در میان چمنزارها نشسته‌ایم!
دختر رز را برآر از حرم خم به بزم
تا که به دامان عیش عقد کنیم آشکار!
هوش مصنوعی: دختر خوشبویی را از حجاب بیرون بیاور و به میخانه بیاور تا جشن شادی را به طور آشکار برگزار کنیم!
گشته مهیا طرب ساقی گلگون‌سلب
ساز قدح لب به لب تا برد از دل غبار!
هوش مصنوعی: ساقی با ظاهری زیبا آماده است تا طراوت و شادی را به جمع بیاورد. او قدحی را پر کرده و آن را به لب‌ها می‌رساند تا غم و غبار از دل‌ها برطرف شود.
دولت دارا مگو عصر فریدون مجو
یوسف مصری مپو گشته همه خاکسار!
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که دیگر زمان قدرت و سلطنت فریدون نیست، و یوسف مصری نیز دیگر در یادها نیست. اکنون همه چیز زیر و رو شده و همه به خاک و فقر افتاده‌اند.
مجلس جمشید دان بزم سکندر بخوان!
لاله شده جام می آیینه رخسار یار!
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی و شکوه مجالس باستانی اشاره شده است. در یک جشن و میهمانی بزرگ، مانند دوران جمشید و سکندر، دل‌انگیزی و خوشگذرانی حس می‌شود. همچنین، گل لاله به عنوان نماد زیبایی در کنار جام شراب و چهره‌ی معشوقه توصیف شده است که همه این‌ها فضایی پر از شادی و جمال را به تصویر می‌کشند.
دور مه عارضش سلسله زلف او
کرده به هم اجتماع مهر به لیل و نهار
هوش مصنوعی: دور چهره‌اش باعث شده تا موهایش به هم بیفتد، به‌گونه‌ای که عشق و محبت در شب و روز با هم جمع شده‌اند.
دوره ما همچنان سلسله کاکلش
لازم بطلان مگر هیچ ندارد قرار؟!
هوش مصنوعی: زمانه‌ی ما همچنان نیازمند زنجیره‌ای از زیبایی‌هاست، آیا هیچ چیز ثابت و پایدار وجود ندارد؟
مطرب بربط‌نواز بربط خود ساز ساز
ساز ز سر گیر باز نغمه برون کن ز تار!
هوش مصنوعی: خواننده، آوای موسیقی‌ای که بر روی بربط می‌نوازی، دوباره آغاز کن و نغمه‌ای زیبا از تارهای سازت بیرون بیاور!
خیز و به یاران بده باده سرجوش را
نوبت طغرل رسید درد به او درگذار!
هوش مصنوعی: بیدار شو و به دوستان نوشیدنی پرشور بده، وقت آن رسیده که طغرل دردش را پشت سر بگذارد!