شمارهٔ ۲ - نصیب قصیده
ساقی قدح لبریز کن زان می که طغیان پرورد
مستی فزاید، غم برد، شادی دهد، جان پرورد!
میخانه را در باز کن ساغر کشی آغاز کن
دل را به می دمساز کن صد گونه الحان پرورد!
از باده گلگون به من سرشار ده در انجمن
تا گویم از مستی سخن گفتار حسان پرورد
در زیر سرو و پای جو وهوه چه خوش باشد سبو!
کردست بر دل غم غلو می ده که فرحان پرورد!
فصل بهار آید همی گل در کنار آید همی
صوت هزار آید همی زان رو که افغان پرورد!
گلشن ز مرد فام شد وقت می گلفام شد
میل همه در جام شد گر ساقی احسان پرورد
احمال آری تا به کی عمریست مخمورم ز می
فریاد میسازم چو نی کز نی نیستان پرورد!
زان می که روحافزا بود گنگ ار خورد گویا شود
یک جرعه در دریا شود صد دُرّ غلتان پرورد!
در دل چکانی جان شود کفر ار خورد ایمان شود
نوشد ملک حیران شود او راد سبحان پرورد!
عصفور را عنقا کند جهال را دانا کند
اموات را احیا کند عیسیصفت جان پرورد!
زو مور اژدرها شود سیمرغ را از هم درد
چون بر سر عنقا دود حکم سلیمان پرورد!
گل بشکفد از نکهتش کوثر خجل از هیئتش
آب حیات از لذتش در تاریکستان پرورد
در دل فزاید شور و شر سودا براندازد ز سر
ریزد فرو همچون مطر گوهر به نیسان پرورد
یک قطره افتد در زمین گردد زمین دُرّ سمین
نوشد اگر روحالامین اخبار یزدان پرورد!
دل را ضیا و نور ازو تن را سراسر زور ازو
ما را جمال حور ازو در خلد رضوان پرورد
غم را براندازد ز دل زو آب حیوان منفعل
سقای کوثر زو خجل زیرا که احسان پرورد!
عکسش اگر در کوه فتد بیجاده و گوهر دمد
همچون بدخشان تا ابد لعل درخشان پرورد!
در کشور ملک بدن جز می نباشد تهمتن
هر قطرهاش دُرّ عدن صد رنگ الوان پرورد!
مسکین خورد حاتم شود ذی افسر خاتم شود
هر دون چشد رستم شود ملک سیستان پرورد!
گر بهره گیرد دیو ازو معدوم گردد ریو ازو
همچون مصاف گیو ازو در جنگ ترکان پرورد!
اندر خرابات مغان یکسر همه پیر و جوان
از وجد گویند هر زمان می ده که دهقان پرورد!
مطرب به صورت ارغنون لحن عراقی را کنون
از پردهات آور برون مجلس گلستان پرورد!
هی می بده هی می بکش هی می بخور هی باده چش
نوش از می خورشیدوَش آبیست انسان پرورد!
جام جهانبینش لقب از ساقی گلرو طلب
یاری بود یاقوتلب چون غنچه خندان پرورد!
زلف سیاهش سرنگون ماری که باشد پرفسون
بر گردن خود ذوفنون دامی که پیچان پرورد!
سرو و صنوبر از قدش خورشید تابان از خدش
بشکسته بیضا را یدش لؤلؤ ز دندان پرورد
چشمش به هنگام نگه ز ابرو قزح تیر از مژه
خون هزاران بیگنه بر خاک یکسان پرورد
ناری بود رخسار او ماری بود زنار او
بینار او بیمار او با خود چه درمان پرورد؟!
بر عارض همچون شفق بنگر چه خوش باشد عرق
گلبرگ رویش هر ورق دعوی به برهان پرورد!
گل منفعل از روی او شبنم خجل از خوی او
وز کاکل و گیسوی او سنبل پریشان پرورد
خضر خطش هادی مرا بر آب حیوان رهنما
اسکندر از ظلمت برآ زیرا که نقصان پرورد!
هندوی خالش را نگر بر مصحف رویش مگر
ترسای شوخ بیخبر در حفظ قرآن پرورد؟!
از رخ نقاب اندازد او مه در حجاب اندازد او
همچون شهاب اندازد او تیری که پیکان پرورد
آید به سوی بوستان بهر تماشا اقحوان
صد چشم آرد تا که آن خود را نگهبان پرورد!
از لعلت ای زیباصنم فرمان بده بوسی زنم
خال سیاهت برکَنَم هندو نه ایمان پرورد!
بوسی اگر ندهی مرا ای دلبر گلگونقبا
لب را کشایم با هجا حرفی که چندان پرورد
لطفت به طغرل عام کن بوسی بدو انعام کن
«سرخوش ورا با جام کن تا مدح سلطان پرورد»
شمارهٔ ۱ - قصیدهٔ بزرگان: خانه هستی که اساسش فناستشمارهٔ ۳ - در مدح گلشنی: ساقی بده جام می رونق گلزار شد
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی قدح لبریز کن زان می که طغیان پرورد
مستی فزاید، غم برد، شادی دهد، جان پرورد!
هوش مصنوعی: ای ساقی، لیوان را پر از می کن که آن نوشیدنی نیرویی دارد که مستی را افزایش میدهد، غم را میزداید و شادی به همراه میآورد و جان را سرشار میکند!
میخانه را در باز کن ساغر کشی آغاز کن
دل را به می دمساز کن صد گونه الحان پرورد!
هوش مصنوعی: در را به میخانه وا کن و شروع به پر کردن جامها کن. دل را با شراب آشنا ساز و انواع نغمهها را پرورش بده!
از باده گلگون به من سرشار ده در انجمن
تا گویم از مستی سخن گفتار حسان پرورد
هوش مصنوعی: از شراب قرمز به من بنوشان تا در محفل صحبت کنم و از حالی که بر اثر مستی به دست آوردهام، بگویم.
در زیر سرو و پای جو وهوه چه خوش باشد سبو!
کردست بر دل غم غلو می ده که فرحان پرورد!
هوش مصنوعی: در زیر سایه درخت سرو و کنار چشمه، داشتن یک کوزه خوشایند است! دل را از اندوه پر کرده و به او میگوید که شادمان باشد و لذت ببرد!
فصل بهار آید همی گل در کنار آید همی
صوت هزار آید همی زان رو که افغان پرورد!
هوش مصنوعی: بهار که میرسد، گلها در کنار هم میرویند و صدای خوشی به گوش میرسد، این همه به خاطر لطافت و زیبایی زندگی است که موجب شادی و نشاط میشود.
گلشن ز مرد فام شد وقت می گلفام شد
میل همه در جام شد گر ساقی احسان پرورد
هوش مصنوعی: با ورود مردی رنگین به باغ، فضا به زیبایی و شگفتی تغییر پیدا کرد. زمان شادی و لذت نوشیدن فرا رسیده و همه تمایل دارند از جام می بنوشند، به شرطی که ساقی لطف و محبت کند.
احمال آری تا به کی عمریست مخمورم ز می
فریاد میسازم چو نی کز نی نیستان پرورد!
هوش مصنوعی: زندگی به من اجازه نمیدهد که همیشه در غفلت باشم. مدت زیادی است که تحت تأثیر شراب هستم و به همین خاطر صدایم را مانند نی به گوشها میرسانم؛ نیای که از نیستان رشد کرده است.
زان می که روحافزا بود گنگ ار خورد گویا شود
یک جرعه در دریا شود صد دُرّ غلتان پرورد!
هوش مصنوعی: اگر کسی از آن می نوشید که جان را سرشار میکند، حتی اگر خاموش و بیسخن باشد، با یک جرعه از آن، مانند دریا پر از مروارید خواهد شد و گنجینهای از ویژگیهای والای انسانی را در بر خواهد داشت.
در دل چکانی جان شود کفر ار خورد ایمان شود
نوشد ملک حیران شود او راد سبحان پرورد!
هوش مصنوعی: اگر کسی به دل کسی ضربه بزند، ممکن است اعتقادش را از دست بدهد یا برعکس، به اعتقادی عمیق برسد. این اوضاع بسیار شگفتآور است و قدرت الهی در آن دیده میشود.
عصفور را عنقا کند جهال را دانا کند
اموات را احیا کند عیسیصفت جان پرورد!
هوش مصنوعی: پرندگان را مانند عنقا میکند، نادانها را به دانش میآراید، مردگان را زنده میکند؛ او انسانی است همانند عیسی که جانها را پرورش میدهد!
زو مور اژدرها شود سیمرغ را از هم درد
چون بر سر عنقا دود حکم سلیمان پرورد!
هوش مصنوعی: از درد و رنج ناتوانی، موجودی بزرگ و قدرتمند همچون سیمرغ به وجود میآید. وقتی که بر قلهای از قدرت و حکمت مانند عنقا دود و بخار بالا میرود، فرمانی از خداوند، همچون سلیمان، بر آن حاکم میشود.
گل بشکفد از نکهتش کوثر خجل از هیئتش
آب حیات از لذتش در تاریکستان پرورد
هوش مصنوعی: گل از زیبایی تو شکوفا میشود و کوثر به خاطر جلوهات شرمنده است. آب حیات از لذت تو در دل شبهای تاریک زنده است.
در دل فزاید شور و شر سودا براندازد ز سر
ریزد فرو همچون مطر گوهر به نیسان پرورد
هوش مصنوعی: در دل انسان شور و هیجان زیاد میشود و افکار آشفته را از ذهن دور میکند. مانند بارانی که در فصل بهار میبارد و زمین را پر از جواهرات میکند.
یک قطره افتد در زمین گردد زمین دُرّ سمین
نوشد اگر روحالامین اخبار یزدان پرورد!
هوش مصنوعی: اگر یک قطره باران بر زمین بیفتد، زمین مانند مروارید درخشان خواهد شد. اگر روحالامین (فرشته وحی) خبرهای الهی را به همراه بیاورد، این وضعیت به وجود خواهد آمد.
دل را ضیا و نور ازو تن را سراسر زور ازو
ما را جمال حور ازو در خلد رضوان پرورد
هوش مصنوعی: دل از او روشنی میگیرد و تن قوی و نیرومند از اوست. زیبایی حور را نیز از او میدانیم و اوست که ما را در بهشت رضوان پرورش میدهد.
غم را براندازد ز دل زو آب حیوان منفعل
سقای کوثر زو خجل زیرا که احسان پرورد!
هوش مصنوعی: غم را از دل دور میکند، او مانند آب حیات است که سیراب کننده کوثر میباشد و از احسان و نیکیهایی که پروردگار به او عطا کرده، خجالت میکشد.
عکسش اگر در کوه فتد بیجاده و گوهر دمد
همچون بدخشان تا ابد لعل درخشان پرورد!
هوش مصنوعی: اگر تصویر او در کوه بیفتد و بدون راه و جواهر، مانند بدخشان تا ابد جواهر درخشان پرورش یابد!
در کشور ملک بدن جز می نباشد تهمتن
هر قطرهاش دُرّ عدن صد رنگ الوان پرورد!
هوش مصنوعی: در سرزمین وجود انسان، جز شراب عشق چیزی نیست. هر قطره از آن، مانند مرواریدهایی از باغ عدن است و رنگهای زیبای مختلفی را پرورش میدهد.
مسکین خورد حاتم شود ذی افسر خاتم شود
هر دون چشد رستم شود ملک سیستان پرورد!
هوش مصنوعی: شخصی که نیازمند و بیپناه است، میتواند مانند حاتم طایی باشد و در نام و یادش بزرگ شود. اگر هر دو در یک جا جمع شوند، به مانند رستم، دلیر و شجاع خواهند شد و نامی پرآوازه برای سرزمین سیستان خواهند ساخت.
گر بهره گیرد دیو ازو معدوم گردد ریو ازو
همچون مصاف گیو ازو در جنگ ترکان پرورد!
هوش مصنوعی: اگر دیو از او بهرهبرداری کند، ریو نابود میشود و مانند مصاف گیو در جنگ با ترکها، از او چیزی باقی نخواهد ماند.
اندر خرابات مغان یکسر همه پیر و جوان
از وجد گویند هر زمان می ده که دهقان پرورد!
هوش مصنوعی: در میخانههای مغان، تمام افراد از جوان تا پیر، هر لحظه از شادی و لذت زندگی صحبت میکنند و از خوشی میگویند که برای یک کشاورز و زحمتکش به بار نشسته است.
مطرب به صورت ارغنون لحن عراقی را کنون
از پردهات آور برون مجلس گلستان پرورد!
هوش مصنوعی: خواننده، اکنون با صدای زیبا و لحن عراقیات، از پرده بیرون بیا و در این مجلس خوشبو و شاداب، شادی و طراوت بیاور!
هی می بده هی می بکش هی می بخور هی باده چش
نوش از می خورشیدوَش آبیست انسان پرورد!
هوش مصنوعی: همیشه در حال نوشیدن و لذت بردن باش، هم مینوش و هم زندگی کن. زیبایی و خوشی را از نوشیدنیها و زیباییهای زندگی بگیر، زیرا این زندگی انسان را شکل میدهد و پرورش میدهد.
جام جهانبینش لقب از ساقی گلرو طلب
یاری بود یاقوتلب چون غنچه خندان پرورد!
هوش مصنوعی: ساقی زیبا از خداوند کمک خواسته بود تا به او در ارائه جامی که جهان را نشان میدهد، یاری رساند. یاقوتی به شکل لبهای سرخ، همچون غنچهای خندان، پرورده شده است.
زلف سیاهش سرنگون ماری که باشد پرفسون
بر گردن خود ذوفنون دامی که پیچان پرورد!
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه او مانند ماری افسونگر و جذاب است که بر گردن خود دامی پیچیده دارد.
سرو و صنوبر از قدش خورشید تابان از خدش
بشکسته بیضا را یدش لؤلؤ ز دندان پرورد
هوش مصنوعی: قد و قامت سرو و صنوبر را با زیبایی خورشید مقایسه کرده و میگوید که خورشید به خاطر زیبایی آنها به زمین آمده و از آنها الهام گرفته است. همچنین به دندانهای زیبا و درخشانش اشاره میکند که همچون مرواریدی گرانبها هستند و به نظر میرسد که از دل طبیعت پرورش یافتهاند.
چشمش به هنگام نگه ز ابرو قزح تیر از مژه
خون هزاران بیگنه بر خاک یکسان پرورد
هوش مصنوعی: چشمان او وقتی به ابروی قزح نگاه میکند، مانند تیر از مژههایش خون بسیاری از بیگناهان را به زمین میریزد.
ناری بود رخسار او ماری بود زنار او
بینار او بیمار او با خود چه درمان پرورد؟!
هوش مصنوعی: صورت او مثل آتش است و کمربندش مانند مار. بدون آتش او بیمار است و با خود چه درمانی میتواند داشته باشد؟
بر عارض همچون شفق بنگر چه خوش باشد عرق
گلبرگ رویش هر ورق دعوی به برهان پرورد!
هوش مصنوعی: به صورت ساده میتوان این متن را اینگونه بیان کرد: به چهرهاش مانند غروب نگاه کن که چقدر زیباست و رطوبت گلبرگهایش به هر صفحه از زندگیاش ادعا میکند که نشانههای پروردگار را دارد!
گل منفعل از روی او شبنم خجل از خوی او
وز کاکل و گیسوی او سنبل پریشان پرورد
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و تأثیری که از روی او میگیرد، شرمنده و بیقراره، و شبنم هم از ماهیت او خجالتزده است. همچنین، سنبل (گیاه خوشبو) آنچنان تحت تأثیر او قرار گرفته که گیسوانش به هم ریخته و پریشان شده است.
خضر خطش هادی مرا بر آب حیوان رهنما
اسکندر از ظلمت برآ زیرا که نقصان پرورد!
هوش مصنوعی: خضر، نمایشگر راهنمای من است و بر آب حیات به من هدایت میکند، مانند اسکندر که از تاریکی بیرون آمد، زیرا که پروردگارم به من کمال بخشیده است!
هندوی خالش را نگر بر مصحف رویش مگر
ترسای شوخ بیخبر در حفظ قرآن پرورد؟!
هوش مصنوعی: نگاهی به خال و زلف آن هندوی زیبا بینداز، آیا آن مسیحی بازیگوش و بیخبر از حفظ قرآن نمیتواند ترسیده و متاثر شود؟
از رخ نقاب اندازد او مه در حجاب اندازد او
همچون شهاب اندازد او تیری که پیکان پرورد
هوش مصنوعی: او چهره خود را میپوشاند و مانند یک ماه در پوشش قرار میگیرد. او مانند شهابی تند و بیرحم است که تیری با دقت و قوت پرتاب میکند.
آید به سوی بوستان بهر تماشا اقحوان
صد چشم آرد تا که آن خود را نگهبان پرورد!
هوش مصنوعی: به سمت باغ میآید تا گلهای زیبای اقحوان را تماشا کند، و صد چشم را میآورد تا از آن گلهای زیبا محافظت کند.
از لعلت ای زیباصنم فرمان بده بوسی زنم
خال سیاهت برکَنَم هندو نه ایمان پرورد!
هوش مصنوعی: از زیبایی تو میخواهم بگویی که چگونه بوسهای به لبانت بزنم. خال سیاه تو را از چهرهات برمیدارم، چون هندوها به مذهب خود باور دارند.
بوسی اگر ندهی مرا ای دلبر گلگونقبا
لب را کشایم با هجا حرفی که چندان پرورد
هوش مصنوعی: اگر تو به من بوسهای ندهی، ای دلبر زیبای گلفام، من لبهایم را باز میکنم و با کلمات و حروفی که به دقت پرورش دادهام، صحبت میکنم.
لطفت به طغرل عام کن بوسی بدو انعام کن
«سرخوش ورا با جام کن تا مدح سلطان پرورد»
هوش مصنوعی: لطف و محبتت را به طغرل همگان نثار کن و با رفتار خوب و هدیه او را شاد کن. او را با می و نوشیدنی خوشحال کن تا بتوانی به روزگار سلطان و پرورش او مدح و ستایش کنی.