بخش ۱۰ - در مقام سجده و رکوع، تار نفس به سرایندگی مناجات گذاشتن و به آهنگ خضوع و خشوع، از سازنده کارها توقع اجابت داشتن
الهی به اعزاز پیر مغان
که جبریل شد بهر او زندخوان
به تعظیم خلوت نشینان دیر
به قرب صنمهای لاهوت سیر
به بتخانه و حق پرستان او
به کوی خرابات و مستان او
به خمهای سبز شراب طهور
که روشن ضمیرند چون نخل طور
به رنگینی باده لعل پوش
به گل کاری جامه می فروش
به ساغر که نگزیده اندیشه را
به یک چشم دیده خم و شیشه را
به جامی که افتاده از روی دست
به اشکی که غلتیده از چشم مست
به مستان سرگرم جوش و خروش
به گلبانگ پی در پی نوش نوش
به عقلی که در می پرستی بود
به هوشی که در عین مستی بود
به گل کاری نغمه های دو تار
به آبی که جاری ست در جوی تار
به صندوق پرنغمه ارغنون
که خالی نگردد چو افتد نگون
به قفل زبان دف پوست پوش
که در گوش خود بر لب آرد خروش
به ذوق جلاجل کز آواز دف
زند چون سرایندگان کف به کف
به خونگرمی جامهای شراب
به دلسوزی مرغهای کباب
به مطرب که دستش بود همچو یشم
نهد نی سرانگشت او را به چشم
به دریای میخانه شوق تو
به گرداب پیمانه ذوق تو
به صهبای وحدت که داری به پیش
به مستت که هرگز نیاید به خویش
به سوزی که در جان خورشید ماند
به ذوقی که در طبع ناهید ماند
به آن گل که از تخم آتش دمید
به آن مرغ کز شاخ معجز پرید
به شامی که در کلبه لاله است
به صبحی که در خلوت ژاله است
به آن قطره کز بحر دارد خبر
به آن ذره کز مهر یابد نظر
به تخت سعادت، به تاج شرف
به فوج ولایت، به شاه نجف
که از کافرستان هندم برآر
به اسلام زار عراقم درآر
تنم را به دولتسرا راه ده
سرم را سجود در شاه ده
بخش ۹ - ساز سفر: به تکلیف آن هندوی چاپلوسبخش ۱۱ - به زمزمه تعریف صاحبقران رنگینی، دف گل به هوا آمیختن و به ترانه توصیف خدیو جهان تازگی، چنگ سنبل به فضا ریختن: سخن را به گهواره کن فکان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الهی به اعزاز پیر مغان
که جبریل شد بهر او زندخوان
هوش مصنوعی: پروردگارا، به احترام و عظمت پیر مغان، که برای او جبرئیل به سرود خواندن مشغول شد.
به تعظیم خلوت نشینان دیر
به قرب صنمهای لاهوت سیر
هوش مصنوعی: در اینجا به احترام نشستن در کنار عابدان قدیمی و توجه به زیباییهای آسمانی اشاره شده است. این افراد به عالم معنوی و مرتبههای بالا و روحانی توجه دارند و در حال سیر و سفر به سوی آن زیباییها هستند.
به بتخانه و حق پرستان او
به کوی خرابات و مستان او
هوش مصنوعی: در معبد بتان و پرستندگان حقیقت و در محلههای عوامزاده و اهل شراب.
به خمهای سبز شراب طهور
که روشن ضمیرند چون نخل طور
هوش مصنوعی: در این بیت به خمهای سبز شراب پاک اشاره شده است که مانند درخت نخل در کوه طور، روشن و باصفا هستند. این تصویر نشاندهنده خلوص و زیبایی شراب است که در فضایی آرام و دلنشین قرار دارد.
به رنگینی باده لعل پوش
به گل کاری جامه می فروش
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخشش بادهای به رنگ لعل، جوانی که در حال فروش شراب است، لباسهایی گلدار و زیبا به تن دارد.
به ساغر که نگزیده اندیشه را
به یک چشم دیده خم و شیشه را
هوش مصنوعی: اگر دقت کنی، در جامی که نیاشامیدهای، میتوانی به یک نظر زیبایی و ظاهر شیشه را ببینی.
به جامی که افتاده از روی دست
به اشکی که غلتیده از چشم مست
هوش مصنوعی: در جامی که از دست افتاده و در اشکی که از چشمان مست فرو میریزد، حسرت و غمی نهفته است.
به مستان سرگرم جوش و خروش
به گلبانگ پی در پی نوش نوش
هوش مصنوعی: در اینجا به کسانی اشاره میشود که در حال لذت بردن از زندگی و شادی هستند و در حال سرور و هیجان به نوشیدن مشغولاند و هر لحظه با شادی و شوق از نوشیدنی لذت میبرند.
به عقلی که در می پرستی بود
به هوشی که در عین مستی بود
هوش مصنوعی: به عقل و درکی که در عشق و نوشیدن مشروبات وجود دارد، و به هوشیاری که در حال مستی و غفلت هم حضور دارد اشاره شده است.
به گل کاری نغمه های دو تار
به آبی که جاری ست در جوی تار
هوش مصنوعی: صدای دلنشین دو تار همانند گل کاری زیباست، در کنار آبی که به آرامی در جوی میریزد.
به صندوق پرنغمه ارغنون
که خالی نگردد چو افتد نگون
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به یک جعبه پر از موسیقی و نغمه فکر کنیم، این جعبه هرگز خالی نخواهد شد و همچنان حاوی زیباییها و یادها باقی میماند، حتی وقتی که به تهنشین میرسد و متلاشی میشود.
به قفل زبان دف پوست پوش
که در گوش خود بر لب آرد خروش
هوش مصنوعی: زبان خود را بسته نگهدار و حرفهای ناپسند را فراموش کن، زیرا گوش تو به صدای خوب و زیبا گوش میدهد و از آن لذت میبرد.
به ذوق جلاجل کز آواز دف
زند چون سرایندگان کف به کف
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف صدای دف و شوق و شادی ناشی از آن پرداخته شده است. وقتی که دف به صدا درمیآید، همچون شعرای محبوب، فضایی پر از انرژی و نشاط را ایجاد میکند که همه افراد با دستان خود به کف زدن همراه میشوند و از این لحظه لذت میبرند.
به خونگرمی جامهای شراب
به دلسوزی مرغهای کباب
هوش مصنوعی: شرابهای گرم و دلنشین و محبت و عشق مرغهای کباب شده را به یاد میآورد.
به مطرب که دستش بود همچو یشم
نهد نی سرانگشت او را به چشم
هوش مصنوعی: به نوازندهای که انگشتش همچون یشم است، نی را به سر انگشتش نزدیک میکند و به آن نظارت میکند.
به دریای میخانه شوق تو
به گرداب پیمانه ذوق تو
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو مانند دریای وسیعی است و شوق و لذت من از تو همچون دایرهای گردابوار در دل پیمانهای به شمار میرود.
به صهبای وحدت که داری به پیش
به مستت که هرگز نیاید به خویش
هوش مصنوعی: با نوشیدنی اتحاد که در دست داری به جلو برو و از حالتی که هرگز به خودت نیاید خوش باش.
به سوزی که در جان خورشید ماند
به ذوقی که در طبع ناهید ماند
هوش مصنوعی: به اندازهٔ حرارتی که در وجود خورشید باقی میماند و به شوقی که در طبیعت سیارهٔ ناهید وجود دارد.
به آن گل که از تخم آتش دمید
به آن مرغ کز شاخ معجز پرید
هوش مصنوعی: به گلی که از دل آتش سر برآورده و به پرندهای که از شاخهی معجزه پرواز کرده است، اشاره میشود. این تصویر نشاندهندهی زیبایی و شگفتیهایی است که در جهان وجود دارد.
به شامی که در کلبه لاله است
به صبحی که در خلوت ژاله است
هوش مصنوعی: به شبی که در کلبهای با لالهها است و به صبحی که در تنهایی قطرات شبنم وجود دارد.
به آن قطره کز بحر دارد خبر
به آن ذره کز مهر یابد نظر
هوش مصنوعی: به آن قطرهای که از دریا باخبر است، همچنان که به آن ذرهای که از نور خورشید آگاهی پیدا میکند.
به تخت سعادت، به تاج شرف
به فوج ولایت، به شاه نجف
هوش مصنوعی: در این بیت به مقامهای عالی و افتخارآمیز اشاره شده است. اشاره دارد به رسیدن به جایگاههای بزرگ و ارزشمند، مانند تخت سعادت که نماد خوشبختی و رفاه است، و تاج شرف که نمایانگر احترام و عظمت است. همچنین به وجود یک قدرت معنوی همچون ولایت و مقام والای امام علی در نجف اشاره میشود. در مجموع، این ابیات به آرزوی رسیدن به چنین منزلتهایی اشاره میکند.
که از کافرستان هندم برآر
به اسلام زار عراقم درآر
هوش مصنوعی: از سرزمین کافران در هند به من کمک کن تا به دین حقیقتطلبی در عراق پا بگذارم.
تنم را به دولتسرا راه ده
سرم را سجود در شاه ده
هوش مصنوعی: بدن مرا به مکان ثروت و قدرت راه بده و سرم را در برابر پادشاه به تعظیم بیفکن.