گنجور

شمارهٔ ۲

چو پنج گنج برآرم، خدیو هفت اقلیم
ز من خزانه دارای گنجه می خواهد
شود به هند چو خراط چرخ بر سر کار
ز چوب خشک تنم، ساق منجه می خواهد
ز بهر آنکه به رویم کشد سیاهی غم
مداد ساز فلک، زور پنجه می خواهد
تن ضعیف مرا سختیان تراش سپهر
به کهزن ستم خویش، رنجه می خواهد
چه سان به تنگ نیایم ز جلدساز وجود؟
که چون کتاب، مرا در شکنجه می خواهد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو پنج گنج برآرم، خدیو هفت اقلیم
ز من خزانه دارای گنجه می خواهد
هوش مصنوعی: وقتی که من پنج گنج را به دست آورم، پادشاه هفت اقلیم از من خواهان گنجینه‌ای بزرگ و ثروت فراوان خواهد بود.
شود به هند چو خراط چرخ بر سر کار
ز چوب خشک تنم، ساق منجه می خواهد
هوش مصنوعی: وقتی که به هند می‌روم، مانند خراط که مشغول کارش بر روی چوب خشک است، من نیز نیاز دارم که پایم ویرایش و اصلاح شود.
ز بهر آنکه به رویم کشد سیاهی غم
مداد ساز فلک، زور پنجه می خواهد
هوش مصنوعی: برای اینکه غم و اندوه نتواند به من برسد، باید کمکی از سرنوشت بخواهم و تلاش کنم.
تن ضعیف مرا سختیان تراش سپهر
به کهزن ستم خویش، رنجه می خواهد
هوش مصنوعی: بدن ناتوان من به سختی‌های زندگی عادت کرده است و تحمل سختی‌های آسمان و سرنوشت را دارد، اما در برابر ظلم و ستمی که از خودم برمی‌خیزد، به زحمت می‌افتم.
چه سان به تنگ نیایم ز جلدساز وجود؟
که چون کتاب، مرا در شکنجه می خواهد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم از بدن و دنیای مادی خسته نشوم؟ زیرا مانند کتابی هستم که در قید و بند و سختی‌ها قرار دارد.