شمارهٔ ۹۴
منت آب خضر نیست جوی بر سر ما
طالع خشک لبی مانده به اسکندر ما
ما زسیم و زر خود، بزم نکردیم چو شمع
دیگران بزم فروزند ز سیم و زر ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منت آب خضر نیست جوی بر سر ما
طالع خشک لبی مانده به اسکندر ما
هوش مصنوعی: ما از نعمتها و خوبیهای زندگی بیبهرهایم، و در این وضعیت، کسی نمیتواند برکت و خوشبختی را در زندگیمان به ارمغان بیاورد. گویی بخت ما به مانند جوی آبی خشک مانده، هیچ آبی برای سیراب کردن ما وجود ندارد.
ما زسیم و زر خود، بزم نکردیم چو شمع
دیگران بزم فروزند ز سیم و زر ما
هوش مصنوعی: ما از طلا و نقره خود جشن و سروری نداشتیم، در حالی که مانند دیگران شمعها با مال و ثروت خود میدرخشند.

طغرای مشهدی