گنجور

شمارهٔ ۶۳

از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
طغرا مجوی واشدن از بند و بست ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی چهره‌اش، نوشیدنی‌ام در دستم نمانده و همچون نرگس که همیشه در دست می‌ماند، از دستانم خارج شده است.
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
هوش مصنوعی: ما مانند گل نیستیم که بخواهیم با دستار (پوشش) خود را بیاراییم؛ ما فقط در صورتی به این کار فکر می‌کنیم که خود دستاری به ما داده شود.
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
طغرا مجوی واشدن از بند و بست ما
هوش مصنوعی: ما را به چه صورت در بند تن خود گرفتار کرده‌اند، دنبال شناسایی نشو و از این قید و بند رها شو.