گنجور

شمارهٔ ۵۶

بس که از جوی صفا، شاداب می بینم ترا
همچو عکس شاخ گل در آب می بینم ترا
گر شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
از فروغ چهره در مهتاب می بینم ترا
شبنم بر برگ سوسن خفته می آید به یاد
تکیه چون بر بستر سنجاب می بینم ترا
ساده لوحی بین که دارم از تو چشم دوستی
من که دشمن پرور احباب می بینم ترا
ناز کمتر کن که من در کامجویی قانعم
بس بود، یک بار اگر درخواب می بینم ترا
گریه می آید مرا بر حال طغرا همچو شمع
هر کجا با خوی آتش تاب می بینم ترا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس که از جوی صفا، شاداب می بینم ترا
همچو عکس شاخ گل در آب می بینم ترا
هوش مصنوعی: دستم را به جوی آب می‌زنم و شادابی و زیبایی تو را در آن می‌بینم، مانند تصویری که از شاخ گل در آب منعکس می‌شود.
گر شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
از فروغ چهره در مهتاب می بینم ترا
هوش مصنوعی: اگر در شب تاریک، پرده را از چهره‌ات برداری، من می‌توانم زیبایی‌ات را در نور ماه ببینم.
شبنم بر برگ سوسن خفته می آید به یاد
تکیه چون بر بستر سنجاب می بینم ترا
هوش مصنوعی: باران صبحگاهی بر روی برگ‌های گل سوسن نشسته است، و من در یاد تو، مانند سنجابی که در لانه‌اش خوابیده، تو را می‌بینم.
ساده لوحی بین که دارم از تو چشم دوستی
من که دشمن پرور احباب می بینم ترا
هوش مصنوعی: من به سادگی در دل به تو عشق می‌ورزم، در حالی که می‌دانم تو در میان دوستان من، دشمنانی را پرورش می‌دهی.
ناز کمتر کن که من در کامجویی قانعم
بس بود، یک بار اگر درخواب می بینم ترا
هوش مصنوعی: ناز و دل‌ربایی خود را کمتر نشان بده، زیرا من در خواسته‌هایم راضی‌ام. حتی اگر یک بار در خواب تو را ببینم، برایم کافی است.
گریه می آید مرا بر حال طغرا همچو شمع
هر کجا با خوی آتش تاب می بینم ترا
هوش مصنوعی: گریه‌ام می‌گیرد وقتی به حال طغرا فکر می‌کنم، مانند شمعی که هر جا آتش را می‌بیند، می‌تابد و مجذوب می‌شود.