شمارهٔ ۲۰۶
خویش را تا جمع کردم بهر گلگشت رخت
همچو سنبل پیش را هم را پریشانی گرفت
دل نخواهد داشت دست صدق از دامان صبح
زان که تعلیم صفا زان پیر نورانی گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خویش را تا جمع کردم بهر گلگشت رخت
همچو سنبل پیش را هم را پریشانی گرفت
هوش مصنوعی: من خودم را آماده کردم تا در گلستان زیبایی باشم، اما در پیش رویم از شدت پریشانی، مانند سنبل (گل)، درهم و آشفته شدم.
دل نخواهد داشت دست صدق از دامان صبح
زان که تعلیم صفا زان پیر نورانی گرفت
هوش مصنوعی: دل نمیخواهد که دست صدق از دامن صبح بردارد، زیرا یادگیری پاکی و صفا را از آن پیر نورانی دریافت کرده است.

طغرای مشهدی