گنجور

شمارهٔ ۱۸۱

دیدم به جانبش، ز حیا روی خود گرفت
راه نگه به نرگس جادوی خود گرفت
سررشته دار شغل پریشانی ام شمرد
دست مرا چو در خم گیسوی خود گرفت
داغم ز بخت آینه، کان شوخ کینه جو
از روی مهر، بر سر زانوی خود گرفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدم به جانبش، ز حیا روی خود گرفت
راه نگه به نرگس جادوی خود گرفت
هوش مصنوعی: چشمش را از روی حیا به سمت من برگرداند و با نگاه جادویی‌اش، مرا جلب کرد.
سررشته دار شغل پریشانی ام شمرد
دست مرا چو در خم گیسوی خود گرفت
هوش مصنوعی: کسی که در کارهای بی‌نظمی و آشفتگی من تجربه دارد، وقتی دست مرا گرفت، انگار که در پیچ و تاب موهایش را می‌شمرد.
داغم ز بخت آینه، کان شوخ کینه جو
از روی مهر، بر سر زانوی خود گرفت
هوش مصنوعی: من از بخت بدی که دارم دلسرد و ناراحت هستم، چرا که آن معشوقه‌ی بازیگوش و کینه‌جو، با محبتش، سرش را بر زانوی خود گذاشته است.