گنجور

شمارهٔ ۱۸۲

نیست از دست نکویانم زبان و دل یکی
دل به فکر دیگری، لب در سراغ دیگری ست
همچو فانوسم، ز خود چیزی ندارم دربساط
روشنی در کلبه من از چراغ دیگری ست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست از دست نکویانم زبان و دل یکی
دل به فکر دیگری، لب در سراغ دیگری ست
هوش مصنوعی: من نه زبان دارم و نه دلی که از خوبی‌ها جدا باشد. دلم در فکر کسی دیگر است و لب‌هایم پی صحبت کسی دیگر می‌گردند.
همچو فانوسم، ز خود چیزی ندارم دربساط
روشنی در کلبه من از چراغ دیگری ست
هوش مصنوعی: مانند یک فانوس هستم که هیچ چیزی از خودم ندارم. نور روشنی که در کلبه‌ام است، از چراغ دیگری می‌آید.