شمارهٔ ۱۵۱
مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی
مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است
به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم
چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است
جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من
به دستم داد امشب ساغر می، گفتمش یاد است!
گهی با خاک یکسانم، گهی همچشم کیوانم
نصیب و قسمت من در جهان چون کاغذ باد است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی
مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است
هوش مصنوعی: ای مرغی که روزیات از آزادیام میگذرد، مهمان من مشو. اگر آب و دانهای وجود دارد، بدان که در قفس صیاد گرفتار است.
به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم
چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر آن زلف هستم که با خود بینهایت آتش و افسوس به همراه دارد. در این شب که از هر سو بادی میوزد، نور چراغم روشن شده است.
جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من
به دستم داد امشب ساغر می، گفتمش یاد است!
هوش مصنوعی: در روز ازل، آن شخص بازیگوش با من یک جناغی بسته بود و امشب با من ساغر مینوشد. به او گفتم که یادش در ذهنم هست!
گهی با خاک یکسانم، گهی همچشم کیوانم
نصیب و قسمت من در جهان چون کاغذ باد است
هوش مصنوعی: گاهی به قدری کوچک و بیارزش هستم که با خاک برابر میشوم و گاهی همچون ستارهای درخشان و ارزشمند دیده میشوم. اما قسمت و سرنوشت من در این دنیا همچون کاغذی است که با وزش باد جابجا میشود و هیچ ثباتی ندارد.

طغرای مشهدی