شمارهٔ ۱۴۸
هر گل این بوستان، روی نگاری بوده است
هر پریشان سنبل او، زلف یاری بوده است
لاله کز بویش دل زاهد به مستی می کشد
زان بود میگون،که چشم پرخماری بوده است
جوی آبی را که می بینی به پیش سرو و گل
مهوشان بزم را آیینه داری بوده است
مرغ حقگو چون نبیند خون خود را ریخته؟
هر درختی، عارفان را چوب داری بوده است
این زمان گر همچو طغرا نیست یک بلبل، چه شد
پیش ازین، صد همچو او در هر بهاری بوده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر گل این بوستان، روی نگاری بوده است
هر پریشان سنبل او، زلف یاری بوده است
هوش مصنوعی: در این بوستان، هر گل نشانی از زیبایی خاصی دارد و هر سنبل پریشان، یادآور زلف یک یار است.
لاله کز بویش دل زاهد به مستی می کشد
زان بود میگون،که چشم پرخماری بوده است
هوش مصنوعی: لالهای که عطرش دل عابد را به سوی مستی میکشاند، از همین روست که رنگش شبیه شراب است و به چشم خماران جلوه میکند.
جوی آبی را که می بینی به پیش سرو و گل
مهوشان بزم را آیینه داری بوده است
هوش مصنوعی: آبی که در حال حاضر میبینی، در واقع منعکسکننده زیبایی و شکوه سرو و گلهای دلرباست که در این مهمانی قرار دارند.
مرغ حقگو چون نبیند خون خود را ریخته؟
هر درختی، عارفان را چوب داری بوده است
هوش مصنوعی: دموکراسی و حقگویی به مانند پرندهای است که وقتی خون خود را میبیند، احساس درد و اندوه میکند. هر درختی، برای عارفان و دانایان، میتواند منبعی از علم و عرفان باشد.
این زمان گر همچو طغرا نیست یک بلبل، چه شد
پیش ازین، صد همچو او در هر بهاری بوده است
هوش مصنوعی: این روزها اگرچه دیگر بلبلانی مانند گذشته دیده نمیشوند، اما چرا در بهارهای پیشین، صدها بلبل مانند او در باغها آواز میخواندند؟

طغرای مشهدی