شمارهٔ ۱۴۳
گل ندارد تاب دست انداز باد مهرگان
تا خزان آمد، دکان حسن را برچیده است
تا نباشی، یک قدم نتوان برون رفتن به سیر
بی تو، دل گاهی که از خود رفته، برگردیده است
ساغر عیشم که هرگز روی گردش را ندید
حیرتی دارم که چون درساختن، گردیده است؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل ندارد تاب دست انداز باد مهرگان
تا خزان آمد، دکان حسن را برچیده است
هوش مصنوعی: گل در برابر وزش باد مهرگانی تاب ندارد و با آمدن فصل خزان، زیبایی و شکوه چهرهها از بین رفته است.
تا نباشی، یک قدم نتوان برون رفتن به سیر
بی تو، دل گاهی که از خود رفته، برگردیده است
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در کنارم نیستی، نمیتوانم حتی یک قدم از خانه بیرون بروم. دل من گاهی به یاد تو از خود بیخود میشود و دوباره به سمت تو برمیگردد.
ساغر عیشم که هرگز روی گردش را ندید
حیرتی دارم که چون درساختن، گردیده است؟
هوش مصنوعی: من در زندگیام جام خوشی دارم که هرگز چهرهاش را ندیدم. حیرت و شگفتیای دارم که مانند آن در ساختن جهان به وجود آمده است.

طغرای مشهدی