گنجور

شمارهٔ ۱۴۲

لب تر نکنم ز آب خضر تا می ناب است
چون شیشه، مرا خانه تن وقف شراب است
بی گل، نفسی بلبل ما زنده نماند
در فصل خزان، زنده به امید گلاب است
آیینه که هرگز نگذارد مژه برهم
بی دیدن رخسار تو سرچشمه خواب است
ما را ز جفای ره امید برآورد
خضری که درین بادیه دیدیم، سراب است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب تر نکنم ز آب خضر تا می ناب است
چون شیشه، مرا خانه تن وقف شراب است
هوش مصنوعی: من تا وقتی که شراب ناب وجود دارد، لب به آب خضر نمی‌زنم. چون بدن من مانند شیشه‌ای است که تمام وجودش صرف نوشیدن شراب شده است.
بی گل، نفسی بلبل ما زنده نماند
در فصل خزان، زنده به امید گلاب است
هوش مصنوعی: بدون گل، بلبل ما نمی‌تواند در فصل پاییز زنده بماند، او تنها به امید گل سرخ زندگی می‌کند.
آیینه که هرگز نگذارد مژه برهم
بی دیدن رخسار تو سرچشمه خواب است
هوش مصنوعی: آینه‌ای که هیچ وقت اجازه نمی‌دهد چشمانم را ببندم و از دیدن چهره‌ات غافل شوم، منشأ خواب و آرامش من است.
ما را ز جفای ره امید برآورد
خضری که درین بادیه دیدیم، سراب است
هوش مصنوعی: ما را به خاطر ظلم و ستمی که در راه امید بر ما رفته، نجات دهنده‌ای به یاد می‌آید که در این بیابان چیزی جز سرابی که می‌بینیم نیست.