شمارهٔ ۱۴
منت خضر بر سرم نیست، چو شمع انجمن
آب حیات می دهد، آتش سوختن مرا
جوهرچوب دار را ساخته ام طلسم خود
تا نبرد به هر طرف، کشمکش رسن مرا
نازکی شمیم گل، طرح درشتی افکند
بی قد سرو او بود گر هوس چمن مرا
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منت خضر بر سرم نیست، چو شمع انجمن
آب حیات می دهد، آتش سوختن مرا
هوش مصنوعی: من انتظار مساعدت و یاری از کسی را ندارم. مانند شمعی در جمع، که وجودش نور میبخشید و به دیگران حیات میدهد، اما خود در حال سوختن است و درد و رنج را تحمل میکند.
جوهرچوب دار را ساخته ام طلسم خود
تا نبرد به هر طرف، کشمکش رسن مرا
هوش مصنوعی: من تاکنون خود را مانند جوهر چوب ساختهام تا طلسمی به دور خود بزنم و کسی نتواند مرا به سمتهای مختلف بکشد و درگیر کشمکشها کند.
نازکی شمیم گل، طرح درشتی افکند
بی قد سرو او بود گر هوس چمن مرا
هوش مصنوعی: عطر لطیف گل، باعث میشود که درخت سرو به طرز دلنشینی بزرگ و زیبا به نظر برسد. اگر بهار و زیبایی چمن به من دست دهد، بیشک به آن مینگرم.