گنجور

شمارهٔ ۱۱

عمریست دلم از غم دوران گله دارد
آئینه ام از نقش پریشان گله دارد
ناموس کند شکوه بسی از من رسوا
زآلودگی ام پاکی دامان گله دارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمریست دلم از غم دوران گله دارد
آئینه ام از نقش پریشان گله دارد
هوش مصنوعی: مدتی است که دل من از درد و مشکلات زندگی نگران است و همچنین آئینه‌ام از تصویر نامنظم و بی‌نظمی که در آن می‌بیند، ناراحت است.
ناموس کند شکوه بسی از من رسوا
زآلودگی ام پاکی دامان گله دارد
هوش مصنوعی: افشای راز و عیب‌هایم باعث خجالت من شده است، در حالی که نام پاکی از من دور شده و این گله را نگران کرده است.