گنجور

شمارهٔ ۹

به همواری تهی کن از غم لیلی‌وَشان دل را
ازین وادی بکش ای ساربان آهسته محمل را
مکن کاوش ز مژگان پیش از این بادل که جز مهرت
ندارد گوهری کاویده‌ام گنجینهٔ دل را
به گاه کشتنم از رخ چه سود ار پرده برداری
که از دیدار گل حسرت فزاید مرغ بسمل را
کند چون عزم کشتن قاتلم زین بیشتر ترسم
نمی‌خواهم به خون آلوده بینم دست قاتل را
حریفان گرم صحبت با تو در بزم و به حسرت من
کنم تا چند از بیرون در نظاره محفل را
درین وادی خدا داند که خاک من کجا باشد
گرفتم من به این واماندگی دامان محمل را
طبیب این بحر عشق است و کنارش از نظر پنهان
فکندی چون درین کشتی ز چشم انداز ساحل را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به همواری تهی کن از غم لیلی‌وَشان دل را
ازین وادی بکش ای ساربان آهسته محمل را
هوش مصنوعی: آرام و بی‌دغدغه، دل را از غم‌های لیلی آزاد کن و این مسیر را ترک کن ای سربار، به آرامی بار را حرکت بده.
مکن کاوش ز مژگان پیش از این بادل که جز مهرت
ندارد گوهری کاویده‌ام گنجینهٔ دل را
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را قبل از من نگردان، زیرا من در دل خود گنجینه‌ای تنها از عشق تو دارم و غیر از آن چیزی ندارم.
به گاه کشتنم از رخ چه سود ار پرده برداری
که از دیدار گل حسرت فزاید مرغ بسمل را
هوش مصنوعی: در زمان مرگ من، چه فایده‌ای خواهد داشت اگر پرده را کنار بزنی، وقتی که دیدن گل تنها باعث افزایش حسرت پرنده‌ی زخمی می‌شود؟
کند چون عزم کشتن قاتلم زین بیشتر ترسم
نمی‌خواهم به خون آلوده بینم دست قاتل را
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم به کشتن من می‌گیرد، بیشتر از این نمی‌ترسم. نمی‌خواهم دستان قاتل را در خون ببینم.
حریفان گرم صحبت با تو در بزم و به حسرت من
کنم تا چند از بیرون در نظاره محفل را
هوش مصنوعی: دوستان و رقبای من در میخانه مشغول گفتگو با تو هستند و من از دور در حسرت و نگرانی به تماشای این جمع نشسته‌ام.
درین وادی خدا داند که خاک من کجا باشد
گرفتم من به این واماندگی دامان محمل را
هوش مصنوعی: در این مسیر، خدا تنها می‌داند که جای من کجاست. من در این وضعیت ناامیدی، چادر محمل را گرفتم.
طبیب این بحر عشق است و کنارش از نظر پنهان
فکندی چون درین کشتی ز چشم انداز ساحل را
هوش مصنوعی: در این بیت، گویا شاعر به وجود یک پزشک یا راهنمایی در دنیای عشق اشاره می‌کند که در کنار او، کناره‌ها و ساحل دور از دید قرار گرفته‌اند. به نوعی، تصویر کشتی در میانه‌ی دریا نشان‌دهنده‌ی سفر در دنیای عشق است و آنها که در این سفر هستند نمی‌توانند به ساحل نگاه کنند. به نظر می‌رسد که عشق خود مانند دریایی عمیق و وسیع است که پزشک یا راهنمای عشق در آن، نقش هدایت‌کنندگی دارد.