شمارهٔ ۷
نیست هرگز به بد و نیک جهان کار مرا
هست یکسان به برم سبحه و زنار مرا
آب آیینه ز عکس رخ من گل گردد
گرد غم بس که نشسته است به رخسار مرا
چون حبابم نبود حوصله رطل گران
میکند یک قدح باده سبکبار مرا
دیده بر همت دریا نگشایم چو صدف
قطره اشک بود گوهر شهوار مرا
شیوه جور مبادا که رود از یادش
برسانید به آن یار ستمگار مرا
زآن خوشم در صف عشاق که در بزم طبیب
سرخرو میکند این دیده خونبار مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست هرگز به بد و نیک جهان کار مرا
هست یکسان به برم سبحه و زنار مرا
هوش مصنوعی: در این دنیا، چه خوب و چه بد، برای من تفاوتی ندارد. من فقط به چیزی که در دست دارم، یعنی تسبیح و زنجیر، اهمیت میدهم.
آب آیینه ز عکس رخ من گل گردد
گرد غم بس که نشسته است به رخسار مرا
هوش مصنوعی: آب به خاطر انعکاس چهره من گلگون میشود، زیرا غم زیادی بر چهرهام نشسته است.
چون حبابم نبود حوصله رطل گران
میکند یک قدح باده سبکبار مرا
هوش مصنوعی: من همچون حبابی هستم که به خاطر سبکسر بودن، دیگر رمق تحمل سنگینی و دردسرهای دنیا را ندارم و به همین خاطر یک لیوان شراب سبک برایم کافی است.
دیده بر همت دریا نگشایم چو صدف
قطره اشک بود گوهر شهوار مرا
هوش مصنوعی: چشم خود را به روی تلاش و ارادهام نمیگشایم، زیرا مانند صدفی که به جای لؤلؤ اشک میریزد، غم و احساساتم ارزشمند و زیبا هستند.
شیوه جور مبادا که رود از یادش
برسانید به آن یار ستمگار مرا
هوش مصنوعی: نکنید که روش ظلم او فراموش شود؛ به آن معشوق ستمگر بگویید که مرا به یاد داشته باشد.
زآن خوشم در صف عشاق که در بزم طبیب
سرخرو میکند این دیده خونبار مرا
هوش مصنوعی: من از این که در جمع عاشقان هستم خوشحالم، زیرا در میانهی جشن و میخوارگی، این چشم گریهآلود من را مانند یک پزشک سرخرو و شاداب نشان میدهد.