گنجور

شمارهٔ ۶۱

مرا در سینه دل چون نافه تا پرخون نخواهد شد
نصیبم نکهتی زان طره شبگون نخواهد شد
کمال ناامیدی بین کزان نامهربان شادم
به من بی‌مهریش گر زانچه هست افزون نخواهد شد
من و از محفلش اندیشه رفتن؟ محالست این
که هرکس در بهشت آمد دگر بیرون نخواهد شد
چرا بندم به دل‌نشناس یاری دل که می‌دانم
نثارش گر کنم صد جان ز من ممنون نخواهد شد
ز کف مگذار جام عشق اگر عیش ابد خواهی
کزین می هرکه شد سرخوش دگر محزون نخواهد شد
طبیب اینست اگر با عاشقان بی‌مهری گردون
به سامان کارم از بی‌مهری گردون نخواهد شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا در سینه دل چون نافه تا پرخون نخواهد شد
نصیبم نکهتی زان طره شبگون نخواهد شد
هوش مصنوعی: در دل من مانند گل نافی هست که تا زمانی که پر از خون نشود، نصیبی از آن موهای شباهنگام نخواهم داشت.
کمال ناامیدی بین کزان نامهربان شادم
به من بی‌مهریش گر زانچه هست افزون نخواهد شد
هوش مصنوعی: در اوج ناامیدی از آن عشق بی‌رحم، خوشحالم که بی‌محبتی‌اش دیگر نمی‌تواند چیزی بیشتر از آنچه هست به من بدهد.
من و از محفلش اندیشه رفتن؟ محالست این
که هرکس در بهشت آمد دگر بیرون نخواهد شد
هوش مصنوعی: من چطور می‌توانم از این جمع بروم؟ این غیرممکن است که کسی به بهشت بیاید و دیگر نتواند آنجا را ترک کند.
چرا بندم به دل‌نشناس یاری دل که می‌دانم
نثارش گر کنم صد جان ز من ممنون نخواهد شد
هوش مصنوعی: چرا خودم را به کسی که نمی‌شناسم وابسته کنم، در حالی که می‌دانم اگر همه جانم را هم برای او فدای کنم، او هرگز قدردانی نخواهد کرد؟
ز کف مگذار جام عشق اگر عیش ابد خواهی
کزین می هرکه شد سرخوش دگر محزون نخواهد شد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از زندگی جاودان لذت ببری، نباید محبت و عشق را از دست بدهی. زیرا هر کسی که از این شراب عشق خوشحال شود، دیگر هرگز غمگین نخواهد شد.
طبیب اینست اگر با عاشقان بی‌مهری گردون
به سامان کارم از بی‌مهری گردون نخواهد شد
هوش مصنوعی: اگر پزشکی که به ما رسیدگی کند، با عاشقان سخت‌گیری کند، مشکلات من از بی‌محبت این دنیا حل نخواهد شد.