شمارهٔ ۵۴
مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند
که عهد بندد و بی موجبی بهم شکند
براه عشق توام کاش هر کجا خاری است
گهی بدیده خلد گاه بر قدم شکند
فتاده ام چو بدامت خدای را صیاد
روامدار که بال و پرم بهم شکند
بساغر دل پرخون ما چه خواهد کرد
کسی که جام جمش گردهی بهم شکند
ببزم خاص مخوان غیر را که می ترسم
از آن ستم دل خاصان محترم شکند
چمن نگر که زمانش نمیکشد تا شام
گلی که طرف کله را به صبحدم شکند
وصال گاه بگاهم بدل چه خواهد کرد
چنین که از ستم هجر دمبدم شکند
طبیب جز دل افسرده ات که پرخون است
کسی ندیده سفالی که جام جم شکند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند
که عهد بندد و بی موجبی بهم شکند
هوش مصنوعی: من شخصی دارم که با رفتارهایش دلها را میشکند؛ او به آسانی پیمان میبندد و بدون هیچ دلیلی آن را میشکند.
براه عشق توام کاش هر کجا خاری است
گهی بدیده خلد گاه بر قدم شکند
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، دوست دارم که هر جا خاری وجود دارد، گاهی هم که شده، باغ بهشت زیر پایم را بشکند.
فتاده ام چو بدامت خدای را صیاد
روامدار که بال و پرم بهم شکند
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای در دام افتادهام و خدای را میپرستم، ای صیاد بیرحم که میخواهی بال و پرم را بشکنی.
بساغر دل پرخون ما چه خواهد کرد
کسی که جام جمش گردهی بهم شکند
هوش مصنوعی: کسی که دل ما را پر از درد و غم کرده، چه تأثیری بر ما خواهد گذاشت وقتی که او ناگهان باعث شکستن جام جمش (مایهٔ شادی و خوشی) شود؟
ببزم خاص مخوان غیر را که می ترسم
از آن ستم دل خاصان محترم شکند
هوش مصنوعی: من فقط افرادی را که مورد علاقهام هستند به جمع خود دعوت میکنم، زیرا از این میترسم که اگر افراد دیگر بیایند، دل دوستان عزیزم آسیب ببیند.
چمن نگر که زمانش نمیکشد تا شام
گلی که طرف کله را به صبحدم شکند
هوش مصنوعی: بنگر چمن را که زمانش به پایان نمیرسد، تا اینکه گلی را در صبح زود بشکند که به طرف سرش رسیده است.
وصال گاه بگاهم بدل چه خواهد کرد
چنین که از ستم هجر دمبدم شکند
هوش مصنوعی: در زمان ملاقات، چه تغییری به وجود خواهد آمد وقتی که از شدت دوری هر لحظه دلم میشکند.
طبیب جز دل افسرده ات که پرخون است
کسی ندیده سفالی که جام جم شکند
هوش مصنوعی: هیچکس به غیر از طبیب دل تو که پر از درد و غم است، سفالی را ندیده که بتواند جام جمشید را بشکند.