گنجور

شمارهٔ ۴۸

گله‌ام از تو مپندار که از دل برود
بر دلم از تو غباریست که مشکل برود
چند دل از پی اندیشه باطل برود
جای رحمست بر آنکس که پی دل برود
خلق را بیم هلاکست ومرا غم که مباد
نشود کشتی من غرق و بساحل برود
چشم مجنون بره لیلی و ترسم نکند
ساربان ره غلط و ناقه بمنزل برود
از سر لطف بدلجوئی ما آئی باز
گر بدانی ز عتاب تو چه بر دل برود
بیگنه یار مرا کشت وندانست دریغ
که مکافات چها بر سر قاتل برود
هر زمان باده از آن میدهدم باز طبیب
که شوم بی‌خبر از خویش و ز محفل برود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گله‌ام از تو مپندار که از دل برود
بر دلم از تو غباریست که مشکل برود
هوش مصنوعی: نگران نباش که فکر کنی از دل من رفته‌ای، اما دلم پر از غبار توست که حتی با زحمت زیاد هم نمی‌تواند پاک شود.
چند دل از پی اندیشه باطل برود
جای رحمست بر آنکس که پی دل برود
هوش مصنوعی: چند نفر به دنبال افکار بیهوده می‌روند، اما جای تأسف است برای کسی که تنها به خاطر دلش مسیر را انتخاب کند.
خلق را بیم هلاکست ومرا غم که مباد
نشود کشتی من غرق و بساحل برود
هوش مصنوعی: مردم از اینکه به خطر بیفتند و نابود شوند ترس دارند، اما من نگران این هستم که کشتی‌ام غرق نشود و به ساحل نرسم.
چشم مجنون بره لیلی و ترسم نکند
ساربان ره غلط و ناقه بمنزل برود
هوش مصنوعی: مجنون به لیلی چشم دوخته و نگران است که ساربان در مسیر اشتباه برود و ناقه به مقصد نرسد.
از سر لطف بدلجوئی ما آئی باز
گر بدانی ز عتاب تو چه بر دل برود
هوش مصنوعی: از روی لطف به سمت ما برگرد، زیرا اگر بدانی که چقدر عتاب و سرزنش تو بر دل ما تأثیر می‌گذارد، شاید تصمیم دیگری بگیری.
بیگنه یار مرا کشت وندانست دریغ
که مکافات چها بر سر قاتل برود
هوش مصنوعی: یار بی‌گناه من را کشت و خود نمی‌دانست، چه حسرتی که نمی‌داند چه عاقبتی برای قاتلش در انتظار است.
هر زمان باده از آن میدهدم باز طبیب
که شوم بی‌خبر از خویش و ز محفل برود
هوش مصنوعی: هر بار که از آن می نوشم، دوباره پزشک می شوم که بی خبر از خود و جمع، دور می شود.