شمارهٔ ۴۶
از تو چون هر نفسم بر فلک افغان نرسد
که به دادم نرسی تا به لبم جان نرسد
هر چه در عرصه هستی است به پایان برسد
جز شب تیره هجران که به پایان نرسد
نیست یک شب که مرا اشک جهانپیما نیست
نیست یک شب که مرا ناله به کیوان نرسد
ای که در طرف چمن گل به گریبان داری
از گلت کاش زیانی به گریبان نرسد
هوس بوسهای از چشمه نوشی دارم
که به جانبخشی آن چشمه حیوان نرسد
من که باک از خطرم نیست از آن میترسم
که به ساحل رسدم کشتی و طوفان نرسد
هر که غلتید ازین غمزه به خون، میداند
که خدنگی به جگر کاوی مژگان نرسد
رسد این تازه غزل کاش به مشتاق طبیب
وای بر آن سخنی کو به سخندان نرسد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از تو چون هر نفسم بر فلک افغان نرسد
که به دادم نرسی تا به لبم جان نرسد
هوش مصنوعی: هر بار که نفس میکشیدم، به آسمان فریاد میزنم، اما تو به کمکم نمیرسی و جانم به لبم رسیده است.
هر چه در عرصه هستی است به پایان برسد
جز شب تیره هجران که به پایان نرسد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زندگی وجود دارد روزی به پایان میرسد، اما اندوه و غم جدایی همیشه باقی میماند.
نیست یک شب که مرا اشک جهانپیما نیست
نیست یک شب که مرا ناله به کیوان نرسد
هوش مصنوعی: هیچ شبی نیست که اشکهای من به اندازهی جهان نباشند. هیچ شبی نیست که نالهام به آسمان نرسد.
ای که در طرف چمن گل به گریبان داری
از گلت کاش زیانی به گریبان نرسد
هوش مصنوعی: ای کسی که در کنار چمن گل را در آغوش داری، امیدوارم که از گل تو آسیبی به دامنت نرسد.
هوس بوسهای از چشمه نوشی دارم
که به جانبخشی آن چشمه حیوان نرسد
هوش مصنوعی: من آرزوی یک بوسه از چشمی دارم که شیرینی و زندگیبخشی آن قابل مقایسه با هیچ چیز دیگری نیست.
من که باک از خطرم نیست از آن میترسم
که به ساحل رسدم کشتی و طوفان نرسد
هوش مصنوعی: من از خطر هیچ هراسی ندارم، اما نگرانم که به ساحل برسم و طوفان نرسد، انگار کشتیام در مسیرش مانده است.
هر که غلتید ازین غمزه به خون، میداند
که خدنگی به جگر کاوی مژگان نرسد
هوش مصنوعی: هرکس که به خاطر شکوه و زیبایی چشمان تو دچار آشفتگی شود، میداند که تیر زهرآگینی که از مژگان بر دلش نشسته، هرگز به او آسیب نمیزند.
رسد این تازه غزل کاش به مشتاق طبیب
وای بر آن سخنی کو به سخندان نرسد
هوش مصنوعی: این شعر به انتظار و آرزوی وصال سخن زیبایی اشاره دارد که به درد و آرزوی عاشق میپردازد. نویسنده امیدوار است که این غزل تازه و دلنشین، مانند درمانی برای دل بیمار انسان باشد و لکن افسوس که برخی از سخنان زیبا به آنهایی که تشنه آن هستند، نمیرسد. در واقع، سخنسرایان بسیاری هستند که از شنیدن این نغمههای دلانگیز محروم میمانند.