گنجور

شمارهٔ ۳۴

چون رحمتت فزاید بر عذرخواهی ای دوست
عذر گناه خواهم با بی‌گناهی ای دوست
خواندی در آستانت روزی گدای خویشم
زان روز ننگم آید از پادشاهی ای دوست
دریا همه گرفتم ساحل شودچه حاصل
اکنون که گشت ما را کشتی تباهی ای دوست
تابنده اختری کو، کز پرتوی درآرد
تاریک شام ما را از این سیاهی ای دوست
وقتست کز تو خواهم داد غرور حسنت
ترسم که مانع آید از دادخواهی ای دوست
بی‌تو طبیب خسته از بس فغان و زاری
آهش به مه رسیده اشکش به ماهی ای دوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون رحمتت فزاید بر عذرخواهی ای دوست
عذر گناه خواهم با بی‌گناهی ای دوست
هوش مصنوعی: زمانی که رحمت و لطف تو بر عذرخواهی من افزون شود، ای دوست، از تو می‌خواهم که با بخشش خود، عذر گناه من را بپذیری، حتی اگر من بی‌گناه باشم.
خواندی در آستانت روزی گدای خویشم
زان روز ننگم آید از پادشاهی ای دوست
هوش مصنوعی: روزی بر درگاه تو فرخی را خواندمت و از آن روز به خاطر مقام پادشاهی، برایم شرم‌آور است. ای دوست!
دریا همه گرفتم ساحل شودچه حاصل
اکنون که گشت ما را کشتی تباهی ای دوست
هوش مصنوعی: تمام آنچه در دریا داشتم را به دست آورده‌ام، اما چه سودی دارد اکنون که کشتی ما به سمت نابودی رفته است، ای دوست.
تابنده اختری کو، کز پرتوی درآرد
تاریک شام ما را از این سیاهی ای دوست
هوش مصنوعی: ای دوست، تو مانند ستاره‌ای درخشان هستی که با نورت می‌توانی شب تاریک ما را روشن کنی و از این سیاهی نجات بدهی.
وقتست کز تو خواهم داد غرور حسنت
ترسم که مانع آید از دادخواهی ای دوست
هوش مصنوعی: وقتی می‌خواهم زیبایی‌ات را الگو قرار دهم و از تو الهام بگیرم، می‌ترسم که این احساس به من اجازه ندهد تا به طور صحیح از تو درخواست کنم، ای دوست.
بی‌تو طبیب خسته از بس فغان و زاری
آهش به مه رسیده اشکش به ماهی ای دوست
هوش مصنوعی: در نبود تو، طبیب از شدت غم و ناله‌اش به ستوه آمده و آه‌هایش به آسمان رسیده و اشک‌هایش به قمر می‌خورد، ای دوست.