گنجور

شمارهٔ ۳

جا در صف عشاق مده اهل هوس را
حیفست که از هم نشناسی گل و خس را
تا بر دلت از ناله غباری ننشیند
از بیم تو در سینه نهفتیم نفس را
زآهم که شبیخون بفلک میزند امشب
اندیشه کن ای صبح و نگهدار نفس را
گردیده بحسرت پی محمل بگشائی
دانی که چه خون می چکد از ناله جرس را
رنجید ز آواز طبیب آن مه و ترسم
یکباره چو اغیار شمارد همه کس را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جا در صف عشاق مده اهل هوس را
حیفست که از هم نشناسی گل و خس را
هوش مصنوعی: در جمع عاشقان، برای اهل هوس جایی نیست؛ ناراحت‌کننده است که نتوانی گل را از خس تشخیص دهی.
تا بر دلت از ناله غباری ننشیند
از بیم تو در سینه نهفتیم نفس را
هوش مصنوعی: تا زمانی که از غم و اندوه تو دل ما غبار نگیرد، نفس را در سینه‌مان پنهان نگه می‌داریم.
زآهم که شبیخون بفلک میزند امشب
اندیشه کن ای صبح و نگهدار نفس را
هوش مصنوعی: امشب به آسمان نگاه کن که چه تند و بی‌محابا به حرکت در آمده است. ای صبح، لحظه‌ای تأمل کن و نفس را حفظ کن.
گردیده بحسرت پی محمل بگشائی
دانی که چه خون می چکد از ناله جرس را
هوش مصنوعی: شما نمی‌دانید که از صدای زنگ اسب‌ها چه مقدار خون و دلتنگی پیدا می‌شود وقتی که به یاد محمل (دستگاه حمل و نقل) می‌افتم.
رنجید ز آواز طبیب آن مه و ترسم
یکباره چو اغیار شمارد همه کس را
هوش مصنوعی: او از صدای پزشک ناراحت شد و از این می‌ترسم که یک‌باره همه را مانند بیگانگان در نظر بگیرد.