گنجور

شمارهٔ ۲۹

می‌رسد یار و دریغا سر و سامانم نیست
تحفه‌ای جز گهر اشک به دامانم نیست
عاشقم عاشق و پروا ز رقیبانم نیست
آتشم آتش و پروا ز مغیلانم نیست
در تماشای بهشتم ز خیال رخ دوست
خارخاری به دل از روضه رضوانم نیست
محمل امشب ز سرشکم خطر از گل دارد
کاروان را خبر از گریه پنهانم نیست
چه عجب گر شرری قسمت دوزخ نشود
کآتشی نیست که از عشق تو در جانم نیست
بس که افسرده مرا هجر تو شب‌های فراق
گوش بر ناله مرغان سحرخوانم نیست
بحر خضرم به نظر موج سرابست طبیب
چون سکندر هوس چشمه حیوانم نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌رسد یار و دریغا سر و سامانم نیست
تحفه‌ای جز گهر اشک به دامانم نیست
هوش مصنوعی: دوست به سراغم می‌آید اما من در وضعیتی آشفته و بی‌نظم هستم. تنها چیز ارزشمندی که به همراه دارم، اشک‌هایم است که بر دامنم می‌ریزد.
عاشقم عاشق و پروا ز رقیبانم نیست
آتشم آتش و پروا ز مغیلانم نیست
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و به رقیبانم هیچ توجهی ندارم. درونم شعله‌ای از عشق وجود دارد و از دشمنانم هیچ هراسی ندارم.
در تماشای بهشتم ز خیال رخ دوست
خارخاری به دل از روضه رضوانم نیست
هوش مصنوعی: در هنگام تماشای بهشت و زیبایی‌های آن، به یاد چهره محبوبم دلم را ناراحت می‌کند و احساس می‌کنم که حتی در این جایگاه زیبا هم غم و خاری در درونم وجود دارد.
محمل امشب ز سرشکم خطر از گل دارد
کاروان را خبر از گریه پنهانم نیست
هوش مصنوعی: امشب دل‌گداز من به شدت در حال گریه است و به همین خاطر، احساس می‌کنم که کاروان به زودی از این غم مطلع خواهد شد. اشک‌های پنهان من هیچ رازی برای آن‌ها ندارند.
چه عجب گر شرری قسمت دوزخ نشود
کآتشی نیست که از عشق تو در جانم نیست
هوش مصنوعی: عجب است اگر شعله‌ای به جهنم نرود، زیرا هیچ آتشی در دل من نیست که از عشق تو بر نمی‌خیزد.
بس که افسرده مرا هجر تو شب‌های فراق
گوش بر ناله مرغان سحرخوانم نیست
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از نبود تو غمگین و دلbroken هستم و در شب‌های جدایی فقط به ناله پرندگان سحر گوش می‌دهم و به یاد تو می‌افتم.
بحر خضرم به نظر موج سرابست طبیب
چون سکندر هوس چشمه حیوانم نیست
هوش مصنوعی: دریای سبز به نظر می‌رسد که مانند سراب است و پزشک به مانند اسکندر، آرزوی رسیدن به چشمه حیات را در دل ندارد.