شمارهٔ ۲۴
بَرگیر مِهْر از آنکه به کامِ دلِ تو نیست
بَرکَن دل از کسی که دلش، مایلِ تو نیست
تا چند گوییام که به خوبان مَبَنْد دل؟
ناصح، تو را چه کار؟ دلِ من، دلِ تو نیست!
دادی نویدِ وصلم و خرسند نیستم
با یکدگر یکی چو زبان و دلِ تو نیست
ره در دلش که سختتر از سنگِ خاره است
ای دیده، غیر گریهی بیحاصلِ تو نیست
گفتی که نیست جای، کسی را به محفلم
غیر از «طبیب»، جایِ که در محفلِ تو نیست؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بَرگیر مِهْر از آنکه به کامِ دلِ تو نیست
بَرکَن دل از کسی که دلش، مایلِ تو نیست
هوش مصنوعی: از کسی که نمیخواهد با تو باشد، محبت و علاقه را بردار و از دل کسی که به تو علاقهای ندارد، دل بکن.
تا چند گوییام که به خوبان مَبَنْد دل؟
ناصح، تو را چه کار؟ دلِ من، دلِ تو نیست!
هوش مصنوعی: چرا مدام میگویی که به خوبان دل نبند؟ ناصح، دل من به تو مربوط نیست!
دادی نویدِ وصلم و خرسند نیستم
با یکدگر یکی چو زبان و دلِ تو نیست
هوش مصنوعی: نوید وصال تو را به من دادی اما من خوشحال نیستم. ما مانند زبان و دل یکدیگر نیستیم که با هم یکی باشند.
ره در دلش که سختتر از سنگِ خاره است
ای دیده، غیر گریهی بیحاصلِ تو نیست
هوش مصنوعی: راهی که در دل او وجود دارد، بسیار سخت و دشوارتر از سنگ محکم است. ای چشم، تنها گریه کردن بدون نتیجه، چارهای نیست.
گفتی که نیست جای، کسی را به محفلم
غیر از «طبیب»، جایِ که در محفلِ تو نیست؟
هوش مصنوعی: گفتی که در جمع تو کسی جز پزشک جایی ندارد، پس در جمع تو چه کسی وجود دارد که هیچکس دیگری در آن جا نیست؟