گنجور

شمارهٔ ۱۷

از غم لیلی به وادی گرچه مجنون می‌گریست
گر رموز عشق دانی لیلی افزون می‌گریست
رفته در محفل سخن از آتشین‌رویی که دوش
شمع را دیدم که از اندازه بیرون می‌گریست
خون ز چشم آشنا می‌ریخت در بزم وصال
وای بر بیگانه کآنجا آشنا خون می‌گریست
آه دردآلود را در دل نهفتم شام هجر
آسمان از بس که از بیم شبیخون می‌گریست
دیده خونبار ما بود آنکه در محفل طبیب
هر زمان در حسرت آن لعل میگون می‌گریست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از غم لیلی به وادی گرچه مجنون می‌گریست
گر رموز عشق دانی لیلی افزون می‌گریست
هوش مصنوعی: اگرچه مجنون به خاطر غم لیلی در بیابان می‌گریست، اما اگر به حقیقت عشق آگاه باشی، می‌فهمی که لیلی حتی بیشتر از او گریسته است.
رفته در محفل سخن از آتشین‌رویی که دوش
شمع را دیدم که از اندازه بیرون می‌گریست
هوش مصنوعی: در جمعی صحبت از زیبایی و جذابیت عایی می‌شد که در شب گذشته شمعی را دیدم که به شدت می‌سوخت و اشک می‌ریخت، گویی دچار بغض و اندوه بود.
خون ز چشم آشنا می‌ریخت در بزم وصال
وای بر بیگانه کآنجا آشنا خون می‌گریست
هوش مصنوعی: در مراسم دیدار و نزدیکی، اشک از چشمان آشنایان می‌ریخت، افسوس بر بیگانه‌ای که در آنجا، آشنا گریه می‌کرد.
آه دردآلود را در دل نهفتم شام هجر
آسمان از بس که از بیم شبیخون می‌گریست
هوش مصنوعی: در دل خود آهی پر از درد و غم پنهان کردم، زیرا شب‌های دوری از معشوق چنان بر من فشار آورده بود که مانند آسمان، از ترس حمله‌ای غم‌انگیز، در حال گریه بودم.
دیده خونبار ما بود آنکه در محفل طبیب
هر زمان در حسرت آن لعل میگون می‌گریست
هوش مصنوعی: چشمان پر از اشک ما به خاطر کسی بود که در جمع پزشک‌ها همیشه به یاد آن دانه‌های زیبا و دل‌فریب، می‌گریست.