شمارهٔ ۱۶
دلِ غمدیده به دنبالِ کسی افتادهست
دادخواهی، ز پیِ دادرسی افتادهست
از منِ خسته، خدا را به تَغافُل مگذار
که مرا کار به آخر نفسی افتادهست
حَسْرَتِ مُرغِ اسیری کَشَدَم کز دامی
کرده پرواز و به کُنجِ قَفَسی افتادهست
رفته هوشم ز سر و صبر ز دل، از تو مرا
تا به سر، شوری و در دل، هوسی افتادهست
یار، صد حیف که همصحبتِ غیر است «طبیب»!
گلی، افسوس در آغوشِ خَسْی افتادهست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلِ غمدیده به دنبالِ کسی افتادهست
دادخواهی، ز پیِ دادرسی افتادهست
هوش مصنوعی: دل حزین و غمگین به جستجوی کسی است که بتواند به او کمک کند و در پی انصاف و دادخواهی است.
از منِ خسته، خدا را به تَغافُل مگذار
که مرا کار به آخر نفسی افتادهست
هوش مصنوعی: خدا را از من خسته نکن، زیرا اکنون در وضعیتی هستم که هر لحظه ممکن است کارم به پایان برسد.
حَسْرَتِ مُرغِ اسیری کَشَدَم کز دامی
کرده پرواز و به کُنجِ قَفَسی افتادهست
هوش مصنوعی: من حسرت یک پرنده گرفتار را میخورم که از دام رهایی یافته و پرواز کرده، اما به زودی به گوشهای از قفس افتاده است.
رفته هوشم ز سر و صبر ز دل، از تو مرا
تا به سر، شوری و در دل، هوسی افتادهست
هوش مصنوعی: عقل و صبر از من رفته و به جای آن، شوری در سر و هوس در دل به وجود آمده است.
یار، صد حیف که همصحبتِ غیر است «طبیب»!
گلی، افسوس در آغوشِ خَسْی افتادهست
هوش مصنوعی: یار، ای کاش که با کسی غیر از من همصحبت نمیشدی. افسوس که گل نازنین در آغوش آدمی پست و غیرمطلق افتاده است.