گنجور

شمارهٔ ۱۶

دل غمدیده به دنبال کسی افتادست
دادخواهی ز پی دادرسی افتادست
از من خسته خدا را به تغافل مگذار
که مرا کار به آخر نفسی افتادست
حسرت مرغ اسیری کشدم کز دامی
کرده پرواز و به کنج قفسی افتادست
رفته هوشم ز سر و صبر ز دل، از تو مرا
تا به سر شوری و در دل هوسی افتادست
یار صد حیف که هم‌صحبت غیر است طبیب
گلی افسوس در آغوش خسی افتادست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل غمدیده به دنبال کسی افتادست
دادخواهی ز پی دادرسی افتادست
هوش مصنوعی: دل حزین و غمگین به جستجوی کسی است که بتواند به او کمک کند و در پی انصاف و دادخواهی است.
از من خسته خدا را به تغافل مگذار
که مرا کار به آخر نفسی افتادست
هوش مصنوعی: خدا را از من خسته نکن، زیرا اکنون در وضعیتی هستم که هر لحظه ممکن است کارم به پایان برسد.
حسرت مرغ اسیری کشدم کز دامی
کرده پرواز و به کنج قفسی افتادست
هوش مصنوعی: من حسرت یک پرنده گرفتار را می‌خورم که از دام رهایی یافته و پرواز کرده، اما به زودی به گوشه‌ای از قفس افتاده است.
رفته هوشم ز سر و صبر ز دل، از تو مرا
تا به سر شوری و در دل هوسی افتادست
هوش مصنوعی: عقل و صبر از من رفته و به جای آن، شوری در سر و هوس در دل به وجود آمده است.
یار صد حیف که هم‌صحبت غیر است طبیب
گلی افسوس در آغوش خسی افتادست
هوش مصنوعی: یار، ای کاش که با کسی غیر از من هم‌صحبت نمی‌شدی. افسوس که گل نازنین در آغوش آدمی پست و غیرمطلق افتاده است.