شمارهٔ ۱۳
ز چشم خونفشان خویش دارم چشم از آن امشب
که از اشکم روان سازد به کویش کاروان امشب
مگر در بزم ما آن آتشینرخسار میآید
که ما را همچو شمع افتاده است آتش به جان امشب
به عزم رقص در محفل کمر چون بست میگفتم
که یک عاشق نخواهد برد جانی از میان امشب
تپیدنهای دل از حد گذشت امید آن دارم
که تیر ناز او را سینهام گردد نشان امشب
نباشد فرصت حرفی ز جوش گریهام ورنه
شکایتها بسی دارم ز بخت سرگران امشب
عیان شد زندهرودی هر طرف از چشم گریانم
طبیب افتادهای دیگر به فکر اصفهان امشب
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز چشم خونفشان خویش دارم چشم از آن امشب
که از اشکم روان سازد به کویش کاروان امشب
هوش مصنوعی: از چشمانم که خون میریزد، به خاطر اشکهایم نمیتوانم به کوی تو بار سفر ببندم و امروز شب نمیتوانم به آنجا بروم.
مگر در بزم ما آن آتشینرخسار میآید
که ما را همچو شمع افتاده است آتش به جان امشب
هوش مصنوعی: تنها زمانی که آن چهره زیبا و آتشین به میهمانی ما بیاید، ما نیز مانند شمعی که در حال سوختن است، احساس شوق و شعف خواهیم کرد. این شب، آتش عشق در دل ما خواهد شعلهور شد.
به عزم رقص در محفل کمر چون بست میگفتم
که یک عاشق نخواهد برد جانی از میان امشب
هوش مصنوعی: با این تصمیم که در مهمانی رقصی شرکت کنم، خود را آماده کردم و به خودم میگفتم که امشب هیچ عاشقی نمیتواند جانش را از دست بدهد.
تپیدنهای دل از حد گذشت امید آن دارم
که تیر ناز او را سینهام گردد نشان امشب
هوش مصنوعی: دل من بیش از حد تپش دارد و امیدوارم امشب تیر زیبایی او به سینهام علامت بزند.
نباشد فرصت حرفی ز جوش گریهام ورنه
شکایتها بسی دارم ز بخت سرگران امشب
هوش مصنوعی: امشب فرصتی برای بیان غمها و دردهایم ندارم، وگرنه از تقدیر تلخی که دارم، شکایتهای زیادی را میتوانم بگویم.
عیان شد زندهرودی هر طرف از چشم گریانم
طبیب افتادهای دیگر به فکر اصفهان امشب
هوش مصنوعی: چهره زندهرود در هر گوشه از اشکهای من نمایان شده است. دکتری دیگر در فکر اصفهان نوشته است.