گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در بی‌وفایی روزگار و مدیحه رسول مختار گوید

ای مبارک همای فرخ‌فال
مرحبا مرحبا تعال تعال
از کجا می‌رسی بگوی بگوی
به کجا می‌روی بنال بنال
تا مر از آن نوا بسوزد دل
تا مرا ز آن صدا بگردد حال
لذتی می برم زبانگ تو من
همچون پیغمبر از صدای بلال
پیکرم کاست کاست آین القوم
جگرم سوخت سوخت کیف الحال
آیدم گریه و کنم گریه
گاه بر ربع و گاه بر اطلال
آن همه سنبل و گل وریحان
هست بر جای یا که شد پامال؟
می چکد باز ژاله بر لاله
می وزد باز آن نسیم شمال؟
جایگه کرده اند بر سر سرو
آن نکو قمریان خوش پر و بال؟
آشیان بسته اند بر گلبن
آن نکو بلبلان خوش خط و خال؟
می شود ابرو می زند باران
بر رخ سبزه و بشاخ نهال؟
زده اند آن خیام نیلی گون
بر سر چشمه های آب زلال؟
آن نکو دختران مهر گسل
و آن پری پیکران فارغبال
طاق ابرویشان خمیده کمان
چشم جادویشان رمیده غزال
هر یکی در کمال چون عذرا
هر یکی در جمال چون ابسال
همچو لیلی همه به ناز و نیاز
همچو سلمی همه بغنج و دلال
می روند و دو چشم در ابرو
می دوند و دو زلف در دنبال
گوششان رنجه گشتی از حلقه
ساقشان سوده گشتی از خلخال
در مهادند با ظهور جیاد
در خیامند با سنام جمال؟
بطن وادی بود همان منزل
یا نمودند زان محل ارحال؟
زاهل جودی بگو و آن دولت
زاهل بطحا بگو و آن اقبال!
چه شد آنان که رفتشان ثروت
چه شد آنان که رفتشان اموال؟
آن همه خیل تند پویه جیاد
وان همه خیل کوهکو به جمال
آن مناظر کجا و آن نکهت
آن مناکح کجا و آن اجمال
آن همه فرشهای گوناگون
و آن همه ظرفهای مالامال
چون به بینم که کاش بودم کور
چون بگویم که کاش بودم لال؟
جای آن فرشها سیاه گلیم
جای آن ظرفها شکسته سفال
چه شدند آن حواری و غلمان
چه شدند آن شیوخ و آن اطفال؟
آه از آن شیوخ دانا دل
در کارامات جمله چون ابدال
هر یکی خسروی بگاه کرم
هر یکی حاتمی بوقت نوال
آه از آن کودکان در در گوش
هر یکی صاحب کمال و جمال
خم گیسوی هر یکی چو کمند
طاق ابروی هر یکی چو غزال
خبرت هست هیچ از آن خوبان
خبرت هست هیچ از آن ابطال؟
آگهی ز آن غیوث و آن امطار
آگهی زآن لیوث و آن اشبال؟
هر یکی فارسی بروز نبرد
هر یکی مالکی به یوم قتال
همه آلوده شان بسم خنجر
همه آلوده شان بخون چنگال
یالقوم و هم حیاة القلب
یا لقوم و هم قرار البال
مالکم من یجیرکم من خل
مالکم من یوالکم من وال
کم لماقد سلبتم النسوان
کم لماقد نبهتم الاموال
فارغا منکم فجعت شهور
باکیا فیکم سهرت لیال
یا برید الحمی حماک الله
چون بآن حی روی باستعجال
در پی عرض حال من بشتاب
بر در خسرو خجسته فعال
برسان از منش سلام آنگه
که نمایند قوم شد رحال
فخر کونین سید ثقلین
مخزن جود و منبع افضال
آن امیری که نام او ز ازل
احمد آمد زایزد متعال
لامع از جبهه اش بود دولت
لایح از چهره اش بود اقبال
نبود در عطای او تقصیر
نبود در سخای او اهمال
آمدی در برش جدی به بیان
آمدی در کفش حصی بمقال
دیده پاک اوست درج حیا
سینه صاف اوست بحر زلال
معبدش گاه در حریم حرم
مسجدش گاه در کهوف جبال
روضه اوست قبله حاجات
مرقد اوست کعبه آمال
انت غیث الندی الدی الأحسان
انت بحر السخالدی الافضال
لیس فی بحر جودک المیزان
لیس فی قدر بذلک المکیال
مرحبا آلک ذوو الرحمه
حبذا صبحک ذووالافضال
دین تو ناسخ همه ادیان
شرع تو کاشف حرام و حلال
شرع پیغمبران ماضی را
بعث تو کرد در جهان ابطال
گر ترا کرد قادر بی چون
آخرین پیمبران ارسال
آری آخر به شغل های خطیر
بفرستند بهترین رجال
پور یعقوب یوسف صدیق
با زلیخا چو شد درون حجال
نگشادی اگر نه نام تو بود
زان جمال مصور آن اقفال
هر کجا با صحابه بنشینی
از غم هر دو کون فارغبال
گه پی جستجوی صلح و صلاح
گه پی گفتگوی جنگ و جدال
آورد عرش مسند از خورشید
گسترد فرش جبرئیل از بال
هم ترا مروحه زبان ملک
هم ترا مشربه زجام هلال
هم بیاور گهی بدست عنان
هم درآور گهی بپای مغال
روزگاری شد ای رسول کریم
که بخاک اندر پی چو آب زلال
نه ترا با کسی عتاب و خطاب
نه ترا با کسی جواب و سؤال
گمرهانند جمله در تدلیس
مشرکانند جمله در اضلال
اعتبر یا اخی لما فعلوا
فی امورالوصی من اخلال
طرحوامانبیهسم قدنص
نبدو امار سولهم قد قال
چند در خوابی ای مبارک پی
چند در خوابی ای همایون فال
منبرت چند بی خطاب و خطیب
مسجدت چند بی اذان بلال
سنبلت را کنون زگردبشوی
نرگست را کنون بدست بمال
گلشنت را تهی کن از خاشاک
مسجدت را تهی کن از آرذال
خطبه معدلت بخوان از نو
عالمی کن ز عدل مالامال
تا که گردد زجنبش گردون
گاه شادی عیان و گاه ملال
بدسگالت غمین بود شب و روز
نیکخواه تو شاد درمه و سال

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مبارک همای فرخ‌فال
مرحبا مرحبا تعال تعال
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ی خوش‌خبر و خوش‌یمن، خوش آمدی، خوش آمدی! بیا، بیا!
از کجا می‌رسی بگوی بگوی
به کجا می‌روی بنال بنال
هوش مصنوعی: بگو از کجا آمده‌ای و به کجا می‌خواهی بروی، به ما بگو و درد دل‌هایت را بیان کن.
تا مر از آن نوا بسوزد دل
تا مرا ز آن صدا بگردد حال
هوش مصنوعی: دل من تا زمانی می‌سوزد که از آن نوا بگذرد و حال و روزم تحت تأثیر آن صدا تغییر کند.
لذتی می برم زبانگ تو من
همچون پیغمبر از صدای بلال
هوش مصنوعی: من از صدای تو لذت می‌برم و همان‌طور که پیغمبر از صدای بلال خشنود می‌شود، من نیز شاداب می‌شوم.
پیکرم کاست کاست آین القوم
جگرم سوخت سوخت کیف الحال
هوش مصنوعی: بدن من آرام آرام در حال تخریب است و دل من به خاطر حال و روز این مردم، به شدت سوخته و در عذاب است.
آیدم گریه و کنم گریه
گاه بر ربع و گاه بر اطلال
هوش مصنوعی: من گاهی به خاطر گذشته و یادآوری مکان‌ها و لحظه‌های از دست رفته، گریه می‌کنم و گاهی برای افسوس بر چیزهای دیگر.
آن همه سنبل و گل وریحان
هست بر جای یا که شد پامال؟
هوش مصنوعی: در باغ، بوی گل‌ها و گیاهان خوشبو هنوز به مشام می‌رسد، اما آیا کسی به آن‌ها بی‌توجهی کرده و به آن‌ها آسیب رسانده است؟
می چکد باز ژاله بر لاله
می وزد باز آن نسیم شمال؟
هوش مصنوعی: بار دیگر شبنم بر گل لاله می‌چکد و نسیم شمال دوباره می‌وزد؟
جایگه کرده اند بر سر سرو
آن نکو قمریان خوش پر و بال؟
هوش مصنوعی: آیا درخت سرو زیبا را در آن مکان می‌شنوی که قمریان خوش‌پر و بال بر فراز آن نشسته‌اند؟
آشیان بسته اند بر گلبن
آن نکو بلبلان خوش خط و خال؟
هوش مصنوعی: آشیانه‌هایی برای پرندگان زیبای خوش‌صدا و خوش‌ظاهر در کنار درختان زیبا و گل‌های خوشبو درست کرده‌اند؟
می شود ابرو می زند باران
بر رخ سبزه و بشاخ نهال؟
هوش مصنوعی: آیا باران می‌تواند بر چهره‌ی سبزه و روی شاخه‌های درختان، مانند ابرو، تماشا کند؟
زده اند آن خیام نیلی گون
بر سر چشمه های آب زلال؟
هوش مصنوعی: زده‌اند نغمه‌ای از خیام با رنگ آبی در دل چشمه‌های زلال آب؟
آن نکو دختران مهر گسل
و آن پری پیکران فارغبال
هوش مصنوعی: دختران خوب و زیبا مانند آفتاب و فرشتگان هستند و در دلشان آرامش و شادی می‌دوند.
طاق ابرویشان خمیده کمان
چشم جادویشان رمیده غزال
هوش مصنوعی: ابروی خمیده آن‌ها مانند کمان است و چشمان جادویشان مثل غزالی است که از نظرها پنهان شده‌اند.
هر یکی در کمال چون عذرا
هر یکی در جمال چون ابسال
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به کمالی شبیه دختران باکره و به جمالی مانند ابسال هستند.
همچو لیلی همه به ناز و نیاز
همچو سلمی همه بغنج و دلال
هوش مصنوعی: همچون لیلی که با ناز و درخواست به جلو می‌آید، مانند سلمی که با جلوه‌گری و فریبندگی رفتار می‌کند.
می روند و دو چشم در ابرو
می دوند و دو زلف در دنبال
هوش مصنوعی: چشم‌ها مانند دو دانه درخشان که در ابروان زیبا می‌چرخند و موهای مجعد مانند دو رشته‌ی نرم که با دقت و زیبایی دنبال می‌شوند، حرکت می‌کنند.
گوششان رنجه گشتی از حلقه
ساقشان سوده گشتی از خلخال
هوش مصنوعی: گوش‌هایشان از زیبایی‌های آن‌ها شگفت‌زده شده و پاهایشان که از جواهرات آراسته شده، جلوه‌ای ویژه دارد.
در مهادند با ظهور جیاد
در خیامند با سنام جمال؟
هوش مصنوعی: با توجه به جلوه‌های زیبایی و ظرافت‌هایی که در جهان وجود دارد، آیا ما در خواب و خیالی هستیم که به این زیبایی‌ها توجه کنیم و از آن لذت ببریم؟
بطن وادی بود همان منزل
یا نمودند زان محل ارحال؟
هوش مصنوعی: در دل دره یا وادی، همان جایگاهی بود که منزلگاه و استراحتگاه محسوب می‌شود، آیا از آن محل نشانه‌ای به جا مانده است؟
زاهل جودی بگو و آن دولت
زاهل بطحا بگو و آن اقبال!
هوش مصنوعی: از دوست و بخشش‌های او بگو و از نعمت‌های بزرگ او در بطحا (مکه) و این که چه موقعیت‌های خوبی نصیب انسان می‌شود!
چه شد آنان که رفتشان ثروت
چه شد آنان که رفتشان اموال؟
هوش مصنوعی: چه بر سر کسانی آمد که ثروت و دارایی‌شان را از دست دادند؟
آن همه خیل تند پویه جیاد
وان همه خیل کوهکو به جمال
هوش مصنوعی: همه آن گروه از اسب‌های تندرو و آن همه گروه از کوهپیمایان با زیبایی همراه هستند.
آن مناظر کجا و آن نکهت
آن مناکح کجا و آن اجمال
هوش مصنوعی: چنین مناظر و زیبایی‌ها کجا و آن عطر و بوی دل‌انگیز کجا، و آن مختصر و خلاصه که در دل می‌نشیند کجاست؟
آن همه فرشهای گوناگون
و آن همه ظرفهای مالامال
هوش مصنوعی: آن همه فرش‌های مختلف و آن همه ظرف‌های پُر از غذا و نعمت.
چون به بینم که کاش بودم کور
چون بگویم که کاش بودم لال؟
هوش مصنوعی: وقتی می‌بینم که ای کاش کور بودم، چرا باید بگویم ای کاش لال بودم؟
جای آن فرشها سیاه گلیم
جای آن ظرفها شکسته سفال
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تشبیه اثرات و نشانه‌های زمان و تغییرات زندگی اشاره می‌کند. او می‌گوید که به جای فرش‌های زیبا و رنگارنگ، حالا جای آن‌ها گلیم‌های تیره و ساده‌ای دیده می‌شود. همچنین به جای ظروف سالم و زیبا، ظروف شکسته و خراب وجود دارد. این تصویر بیانگر زوال و کاهش زیبایی‌ها در زندگی است.
چه شدند آن حواری و غلمان
چه شدند آن شیوخ و آن اطفال؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تأمل درباره تغییرات زمان و سرنوشت افراد مختلف اشاره دارد. کسی ممکن است بپرسد که حال و روز دوستان و یاران چه شده است، و یا اینکه آن افراد بزرگتر و کودکان چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند. در واقع، این سوالاتی از روند زندگی و گذر زمان است که همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث می‌شود به یاد گذشته و کسانی که در زندگی‌مان بودند بیفتیم.
آه از آن شیوخ دانا دل
در کارامات جمله چون ابدال
هوش مصنوعی: آه، از آن عالمان با سابقه و با فهم که دلشان در کارهای حیرت‌انگیز است، مانند کسانی که به مقام ابدال رسیده‌اند.
هر یکی خسروی بگاه کرم
هر یکی حاتمی بوقت نوال
هوش مصنوعی: هر انسانی در زمان لطف و بخشش خود، مانند یک شاه و صاحب مقام است و در زمان گشایش و نیکی، همچون یک حاتم سخاوتمند به نظر می‌رسد.
آه از آن کودکان در در گوش
هر یکی صاحب کمال و جمال
هوش مصنوعی: افسوس بر حال آن کودکان که در دل هر یک از آن‌ها زیبایی و کمال نهفته است.
خم گیسوی هر یکی چو کمند
طاق ابروی هر یکی چو غزال
هوش مصنوعی: هر یک از دختران با گیسوان خمیده‌اش مانند توری است که افروختگی ابروانش چون غزالی زیباست.
خبرت هست هیچ از آن خوبان
خبرت هست هیچ از آن ابطال؟
هوش مصنوعی: آیا چیزی از آن محبوبان می‌دانی؟ آیا هیچ اطلاعاتی از آن ناکامی‌ها داری؟
آگهی ز آن غیوث و آن امطار
آگهی زآن لیوث و آن اشبال؟
هوش مصنوعی: خبر از آن شیر و آن باران، خبر از آن درندگان و آن جوانان.
هر یکی فارسی بروز نبرد
هر یکی مالکی به یوم قتال
هوش مصنوعی: هر کس که امروز در میدان نبرد حاضر است، دارای قدرت و اختیار در روز جنگ است.
همه آلوده شان بسم خنجر
همه آلوده شان بخون چنگال
هوش مصنوعی: همه به خاطر خنجر و چنگال به خون آغشته شده‌اند.
یالقوم و هم حیاة القلب
یا لقوم و هم قرار البال
هوش مصنوعی: ای مردم، شما زندگی دل و آرامش جان هستید.
مالکم من یجیرکم من خل
مالکم من یوالکم من وال
هوش مصنوعی: شما چرا به فکر کسی هستید که از شما حمایت کند؟ چه کسی شما را دوست خواهد داشت و با شما خواهد بود؟
کم لماقد سلبتم النسوان
کم لماقد نبهتم الاموال
هوش مصنوعی: چقدر زنان را از ما گرفتید و چقدر اموال ما را نادیده گرفتید.
فارغا منکم فجعت شهور
باکیا فیکم سهرت لیال
هوش مصنوعی: من بی‌خبر از شما، ماه‌ها با اندوه و غم سپری کردم و شب‌ها را به بیداری گذراندم.
یا برید الحمی حماک الله
چون بآن حی روی باستعجال
هوش مصنوعی: اگر به آن جادوگر روی کنی، خداوند تو را یاری رساند.
در پی عرض حال من بشتاب
بر در خسرو خجسته فعال
هوش مصنوعی: به سرعت به درب شاه نیکوکار برو و حال من را به او بگو.
برسان از منش سلام آنگه
که نمایند قوم شد رحال
هوش مصنوعی: پیامی از من به او برسان و بگو که وقتی قوم به سفر می‌روند، نشان از جدی بودن کارشان است.
فخر کونین سید ثقلین
مخزن جود و منبع افضال
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید و ستایش از بزرگی، فضیلت و سخاوت شخصیتی والا اشاره دارد که در بین دو جهان وجود (آسمانی و زمینی) جایگاه ویژه‌ای دارد و به عنوان منبع برکات و خوبی‌ها شناخته می‌شود.
آن امیری که نام او ز ازل
احمد آمد زایزد متعال
هوش مصنوعی: آن فرمانروایی که از آغاز، نامش احمد است و از سوی خداوند متعال به وجود آمده.
لامع از جبهه اش بود دولت
لایح از چهره اش بود اقبال
هوش مصنوعی: از چهره‌اش روشنایی و نور به چشم می‌آید و از جبهه‌اش احساس قدرت و موفقیت می‌شود.
نبود در عطای او تقصیر
نبود در سخای او اهمال
هوش مصنوعی: در بخشش و generosity او هیچ تقصیری وجود ندارد و در سخاوت او سهل‌انگاری نیست.
آمدی در برش جدی به بیان
آمدی در کفش حصی بمقال
هوش مصنوعی: آن شب که به محبوب رسیدی، تمام دلایل و نشانه‌ها را برای دل‌باختگی‌ات نشان دادی و با کمال جدیت به بیان احساساتت پرداخته‌ای.
دیده پاک اوست درج حیا
سینه صاف اوست بحر زلال
هوش مصنوعی: چشم‌های او پاک و معصوم است، چنان که حیا در دل او به وضوح دیده می‌شود و سینه‌اش مانند دریا زلال و شفاف است.
معبدش گاه در حریم حرم
مسجدش گاه در کهوف جبال
هوش مصنوعی: این معبد در مکان‌های مختلفی قرار دارد؛ گاهی در محوطه‌های مقدس و گاهی در دل کوه‌ها و دمنوش‌های کوهستانی.
روضه اوست قبله حاجات
مرقد اوست کعبه آمال
هوش مصنوعی: جایگاه او مکانی است که همه‌ی نیازها به آنجا می‌رسد و آرامگاه او، کعبه‌ی آرزوها و خواسته‌هاست.
انت غیث الندی الدی الأحسان
انت بحر السخالدی الافضال
هوش مصنوعی: تو باران بخشندگان خوبی‌ها هستی، تو دریای بخشش‌ها و نیکی‌ها هستی.
لیس فی بحر جودک المیزان
لیس فی قدر بذلک المکیال
هوش مصنوعی: در دریاى generosity تو هیچ معیاری وجود ندارد و در اندازه‌گیری بخشش تو، هیچ اندازه‌اى نمی‌توان یافت.
مرحبا آلک ذوو الرحمه
حبذا صبحک ذووالافضال
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای کسی که مهربانی را در آغوش داری، صبح تو خوش باد ای دارای نیکی‌ها و فضیلت‌ها.
دین تو ناسخ همه ادیان
شرع تو کاشف حرام و حلال
هوش مصنوعی: دین تو برتری و اعتبار تمام دیگر ادیان را دارد و شریعت تو به وضوح حرام‌ها و حلال‌ها را مشخص می‌کند.
شرع پیغمبران ماضی را
بعث تو کرد در جهان ابطال
هوش مصنوعی: ظهور تو باعث شد که قوانین و آموزه‌های پیامبران گذشته در دنیا بی‌اثر شوند.
گر ترا کرد قادر بی چون
آخرین پیمبران ارسال
هوش مصنوعی: اگر خداوند تو را قادر ساخته است، بدون شک آخرین پیامبران را نیز می‌فرستد.
آری آخر به شغل های خطیر
بفرستند بهترین رجال
هوش مصنوعی: بله، در نهایت بهترین افراد را به مشاغل مهم و حساس می‌فرستند.
پور یعقوب یوسف صدیق
با زلیخا چو شد درون حجال
هوش مصنوعی: پسر یعقوب (یوسف) پس از آنکه با زلیخا در اتاقی تنها شد، در آن فضا قرار گرفت.
نگشادی اگر نه نام تو بود
زان جمال مصور آن اقفال
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و خوشحالی تو نبود، هیچ کدام از آن چهره‌های زیبا و دل‌ربا به چشم نمی‌آمدند.
هر کجا با صحابه بنشینی
از غم هر دو کون فارغبال
هوش مصنوعی: هر جا که با دوستان و همراهان بنشینی، از همه‌ی نگرانی‌ها و غم‌ها رها می‌شوی.
گه پی جستجوی صلح و صلاح
گه پی گفتگوی جنگ و جدال
هوش مصنوعی: گاهی در پی یافتن صلح و آرامش هستیم و گاهی درگیر بحث و مجادله درباره جنگ و نبرد.
آورد عرش مسند از خورشید
گسترد فرش جبرئیل از بال
هوش مصنوعی: عرش را از نور خورشید زیبا کرده و فرش جبرئیل را با بال‌هایش گسترانده است.
هم ترا مروحه زبان ملک
هم ترا مشربه زجام هلال
هوش مصنوعی: شما هم به زبان ملک آراسته‌ای و هم به نوشیدنی از جام هلال دل بسته‌اید.
هم بیاور گهی بدست عنان
هم درآور گهی بپای مغال
هوش مصنوعی: گاهی زندگی را تحت کنترل خود بگیر و گاهی نیز اجازه بده که به آرامی پیش برود.
روزگاری شد ای رسول کریم
که بخاک اندر پی چو آب زلال
هوش مصنوعی: زمانی فرارسید، ای پیامبر بزرگوار، که در خاک و زمین مانند آب زلال جاری شد.
نه ترا با کسی عتاب و خطاب
نه ترا با کسی جواب و سؤال
هوش مصنوعی: نه با کسی دلخوری و قهری داری، نه با کسی صحبت و پرسش و پاسخ.
گمرهانند جمله در تدلیس
مشرکانند جمله در اضلال
هوش مصنوعی: تمام انسان‌ها در فریب و نیرنگ هستند و همه به نوعی در گمراهی مشرکین قرار دارند.
اعتبر یا اخی لما فعلوا
فی امورالوصی من اخلال
هوش مصنوعی: ای برادر، به رفتار آن‌ها در مسائل وصیت توجه کن که چگونه بی‌احتیاطی کردند.
طرحوامانبیهسم قدنص
نبدو امار سولهم قد قال
هوش مصنوعی: ما همچون سایه‌ای هستیم که بر روی زمین می‌افتد، و اگر هم دروغی بر زبان بیاوریم، مانند کسی‌ام که حقیقت را بر زبان آورده است.
چند در خوابی ای مبارک پی
چند در خوابی ای همایون فال
هوش مصنوعی: چند روز است که در خواب به سر می‌بری، ای خوشبخت! چند روز دیگر هم در خواب خواهی ماند، ای بزرگوار!
منبرت چند بی خطاب و خطیب
مسجدت چند بی اذان بلال
هوش مصنوعی: شما در مکانی قرار دارید که کسی به شما توجه نمی‌کند و سخنران‌هایش بدون دعوت و اعلام حضور هستند.
سنبلت را کنون زگردبشوی
نرگست را کنون بدست بمال
هوش مصنوعی: گلی که داری را خُشک کن و اکنون گل نرگس‌ات را به دست بگیر و نوازش کن.
گلشنت را تهی کن از خاشاک
مسجدت را تهی کن از آرذال
هوش مصنوعی: باغت را از زباله‌ها پاک کن و مسجدت را از آدم‌های نالایق خالی کن.
خطبه معدلت بخوان از نو
عالمی کن ز عدل مالامال
هوش مصنوعی: از نو خطبه‌ای درباره‌ی عدالت بیان کن تا جهانی پر از عدل و انصاف بسازی.
تا که گردد زجنبش گردون
گاه شادی عیان و گاه ملال
هوش مصنوعی: زندگی همیشه در حال تغییر است؛ گاهی اوقات لحظات شادی می‌آوریم و گاهی اوقات با غم و اندوه روبه‌رو می‌شویم.
بدسگالت غمین بود شب و روز
نیکخواه تو شاد درمه و سال
هوش مصنوعی: غصه‌ی تیره بر دل او سنگینی می‌کند، در حالی که تو به دنبال خوشحالی و شادی هستی، هم در روز و هم در شب.