شمارهٔ ۳ - بشنو حکایتی ز من
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
نیمور و بوالعمیر است کنده چو کندر است
اندر شود به . . . ونها این ایر دزد وار
. . . ایه چو دیده بانی استاده بر درست
چون . . . ایه طاق طاق کند . . . ایه چاک چاک
در بسترم تو گوئی میدان نو درست
من دوش خفته بودم در بستر از قضا
گفتم بلای در کشاده در اندرست
در اوفتاد بدین بوالعمیر من
گوئی که سختیش چو یکی پای استرست
گفتا غلام خواهم چون ماه کنده ای
ورنه بدرم آنچه لحافست و چادرست
چو طاقتم نماند برون آمدم بدر
دیدم یکی غلام که گوئی صنوبرست
مست از نبید منکر و گم کرده راه خویش
موی زنخ درشت تو گوئی که کنگر است
برتافتم ازو رخ و گفتا که ای حکیم
خواهی تو میهمانی کو مست چون خرست
گفتم چرا نخواهم برخیز و اندر آی
کامشب ترا کتاب زمانست و شاعرست
من چون یکی دو . . . ادم ووار خود بخواب بود
آنجا ببوفتاد که گوئی نه جانور است
من دست پیش بردم و بگشاده بند او
تا . . . دلش سخت فربه یا سخت لاغر است
دیدم برهنه . . . ونی سرخ و سفید و گرد
. . . ونی نبود . . . ون که یکی باغ بی درست
بسیار بوسه دادم و پس برنهادمش
گفتم به . . . ون فراخی خلقیت چاکر است
آ . . . دو . . . رد کردم و آگاهیش نبود
گوئی که مست خفته بنزدیک مادر است
بگرفتم و فشردم اندر میان پاش
گفتمش آرزوی . . . ون تو امشب مزور است
خوش خسب و دیر خیز و مترس از بلای ایر
کت باک نیست گر همه گر ز سکندر است
بشنو حکایتی ز من از وصف ایر من
کز ایرهای سخت همین عنبرتر است
شمارهٔ ۲ - نازنین یار من: نازنین یار من بمستی دوششمارهٔ ۴ - چون دزدان: کیست آن گرد شکم مردک رو به مانست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
هوش مصنوعی: این توصیف به موجودی اشاره دارد که ناتوانیهایی مانند کوری و کری دارد و به طرزی عجیب و ناخوشایند، طولانی و سنگین به نظر میرسد. آن موجود به صورت گیج و آشفته است و به رنگهای تیره و قرمز لباس پوشیده است.
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
هوش مصنوعی: این جمله در مورد شخصی است که بسیار زیبا و جذاب است، اما در عین حال ترس و احتیاطی در رفتار او وجود دارد. او به گونهای لباس پوشیده که به نوعی حجاب و پوشش دارد و در عین حال، درونش احساسات و ویژگیهایی عمیق و پنهان نهفته است.
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
نیمور و بوالعمیر است کنده چو کندر است
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف چیزی با نام خاصی پرداخته که در ذات خود ویژگیهایی خاص دارد. به نظر میرسد که اشاره به جنبههایی از زندگی یا رفتار دارد و به نوعی در اشاره به افراد و صفات آنهاست. تصویرسازی از آنچه گفته شده، به معنی این است که برخی ویژگیها ممکن است به وضوح در شخصیت یا رفتار افراد ظاهر شوند.
اندر شود به . . . ونها این ایر دزد وار
. . . ایه چو دیده بانی استاده بر درست
هوش مصنوعی: درون این موضوع مانند ماهیچهای در حال حرکت است که باید به دقت نظارت شود. همچنان که یک نگهبان بر سر جای خود ایستاده و مراقب است، این نگرش نیز باید با دقت و توجه پیگیری شود.
چون . . . ایه طاق طاق کند . . . ایه چاک چاک
در بسترم تو گوئی میدان نو درست
هوش مصنوعی: زمانی که اشکهایم مانند مه غلیظی بر دل و جانم مینشیند، گویی که در دل بستر عشق چیزی تازه و زیبا به وجود آمده است.
من دوش خفته بودم در بستر از قضا
گفتم بلای در کشاده در اندرست
هوش مصنوعی: من دیشب در بستر خواب بودم و به طور ناگهانی به ذهنم آمد که بلای سختی در درون خانهام وجود دارد.
در اوفتاد بدین بوالعمیر من
گوئی که سختیش چو یکی پای استرست
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر اشاره دارد به اینکه وقتی با مشکلی یا چالشی روبهرو میشود، احساس میکند که اوضاع بسیار دشوار است و شدت آن مانند بار سنگینی است که بر دوش یک الاغ گذاشته شده و او را تحت فشار قرار میدهد. این احساس به نوعی نشاندهندهی ناتوانی در تحمل بار مشکلات است.
گفتا غلام خواهم چون ماه کنده ای
ورنه بدرم آنچه لحافست و چادرست
هوش مصنوعی: گفت که من خواهان کسی هستم که مانند ماه زیبا و درخشان باشد، وگرنه به دنبال زیباییهای ظاهری و سرپناهی که به اندازۀ یک لحاف و چادر است، نخواهم رفت.
چو طاقتم نماند برون آمدم بدر
دیدم یکی غلام که گوئی صنوبرست
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر طاقت و تحمل من تمام شد، از خانه بیرون آمدم و در خیابان دیدم که یک جوانی ایستاده است که به نظر میرسد مانند درخت صنوبر بلند و باریکی است.
مست از نبید منکر و گم کرده راه خویش
موی زنخ درشت تو گوئی که کنگر است
هوش مصنوعی: مستی من به خاطر نوشیدنی باعث شده که از خودم و مسیر درست دور شوم. موی نرمت هم به قدری بلند و زیباست که انگار شبیه کنگر (گیاهی خوشنما) است.
برتافتم ازو رخ و گفتا که ای حکیم
خواهی تو میهمانی کو مست چون خرست
هوش مصنوعی: من از او روی بر افراشتم و گفتم: ای حکیم، آیا دوست داری مهمانی را که همچون الاغ مست است؟
گفتم چرا نخواهم برخیز و اندر آی
کامشب ترا کتاب زمانست و شاعرست
هوش مصنوعی: گفتم چرا از خواب برخیزم و امشب به تو نپیوندم؟ تو را کتابی در دست داری و شاعری که در انتظار من است.
من چون یکی دو . . . ادم ووار خود بخواب بود
آنجا ببوفتاد که گوئی نه جانور است
هوش مصنوعی: من مانند یکی دو نفر در حال خواب بودم، و در آنجا به خواب رفتم که انگار هیچ جانداری وجود ندارد.
من دست پیش بردم و بگشاده بند او
تا . . . دلش سخت فربه یا سخت لاغر است
هوش مصنوعی: من تلاش کردم تا به او کمک کنم و او را از قید و بند آزاد کنم، اما نمیدانم که آیا قلبش پر از محبت و لذّت است یا اینکه دچار افسردگی و ناراحتی است.
دیدم برهنه . . . ونی سرخ و سفید و گرد
. . . ونی نبود . . . ون که یکی باغ بی درست
هوش مصنوعی: در این تصویر، شخصی را میبینم که در محیطی طبیعی و زیبا قرار دارد. او به گونهای عریان است و رنگهای جذابی مثل سرخ و سفید بر تن دارد. این تصویر به یک باغ بدون نقص و زیبا اشاره میکند که حس طراوت و زندگی را القا میکند.
بسیار بوسه دادم و پس برنهادمش
گفتم به . . . ون فراخی خلقیت چاکر است
هوش مصنوعی: تعداد زیادی بوسه به او دادم و بعد او را رها کردم و گفتم که به خاطر گشادهدلی و بزرگواریات، من نیز خدمتگزار تو هستم.
آ . . . دو . . . رد کردم و آگاهیش نبود
گوئی که مست خفته بنزدیک مادر است
هوش مصنوعی: من از کنار او عبور کردم و او متوجه نشد، انگار که کسی مست و خوابآلود در کنار مادرش است.
بگرفتم و فشردم اندر میان پاش
گفتمش آرزوی . . . ون تو امشب مزور است
هوش مصنوعی: من او را گرفتم و در آغوش فشردم و گفتم آرزویم این است که امشب به سمت من نیایی.
خوش خسب و دیر خیز و مترس از بلای ایر
کت باک نیست گر همه گر ز سکندر است
هوش مصنوعی: آرام و بیخیال باش و از مشکلات نترس، چرا که اگرچه ممکن است سختیها پیش بیایند، اما نگران نباش، حتی اگر این مشکلات به بزرگی طاقت سکندر باشند.
بشنو حکایتی ز من از وصف ایر من
کز ایرهای سخت همین عنبرتر است
هوش مصنوعی: داستانی از من بشنو دربارهی وصف ایران، که از سختیهایش، همین عنبر خوشبوتر است.