گنجور

شمارهٔ ۵۱ - سوزنی گفت مدح تو ز خری

ای نجیب مؤید سکنه
میخ کوب کفایت پدری
تا تو نبوی پدر شود بیکار
گر بروی بلا و درد سری
هیچ گوئی براستی تو بدانک
همه را میزنی و چون نخوری
پیرنند نجیل تنها خوار
مانده بی کار و تو بکار دری
بربودی ازو ز سایه تیغ
موی ریش و سبیل و . . . ن ز خری
چون تبر تیشه با همه عملی
میزنی زیر و می بری زبری
در تراش معاملت به قلم
پیش روی آبدار و با گهری
احمد تیشه را چو دسته نهی
ناله بردارد و گری و گری
هست معشوقه ایش همچون میش
راست بر چوب شهری و سفری
مانجه اش گوی را همی ماند
سه سو و نفر و دلفریب و فری
چون شکاف قفیزه ایر است
آن شکاف . . . سش چو درنگری
خود شکاف سیش نیاید تنگ
گر که میره بمانجه اش ببری
تا دو ساقش چو نیم چارسوی
برنگیری ز کار بی خبری
برکشی چون رسن ز مصر بچین
خط خط اندازه . . . سش شمری
گرد بر گرد . . . وش چون پرگار
بر همان راه رفته می گذری
ور چو برمه کمانچه بر تو کشید
لوک آنجای را بسر نبری
پسر عمت از تو بار آرد
گر تو آن چوب خانه را نخری
به همه آلت درود گران
سوزنی گفت مدح تو ز خری
پیش ازین کان خراج برگیرند
تو فرومانی از درودگری
بسوی سوزنی تراشه فرست
این عمارت سبک شود سپری
تا هنر شهره تر ز بیهنریست
تا خطر خوبتر ز بی خطری
باد بر مسند هنر جایت
که سزاوار مسند هنری

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نجیب مؤید سکنه
میخ کوب کفایت پدری
هوش مصنوعی: ای نیکوکار، که در پناهگاه و آرامش، به خوبی برای مردم عمل می‌کنی مانند پدری که به خانواده‌اش رسیدگی می‌کند.
تا تو نبوی پدر شود بیکار
گر بروی بلا و درد سری
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در کنار من هستی، پدر بی‌کاری نمی‌شود. اگر تو بروی، درد و مشکلات به سراغ من می‌آید.
هیچ گوئی براستی تو بدانک
همه را میزنی و چون نخوری
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو به طور واقعی به این موضوع بی‌توجهی و بی‌اعتنایی می‌کنی که همه را آزار می‌دهی، اما خودت هیچ آسیب یا خسارتی نمی‌بینی.
پیرنند نجیل تنها خوار
مانده بی کار و تو بکار دری
هوش مصنوعی: سالمند و باتجربه‌ای که در گذشته دچار مشکلاتی شده، حالا بیکار و بی‌کار شده است. تو باید به کارهای خود ادامه دهی و از آنچه داری بهره‌برداری کنی.
بربودی ازو ز سایه تیغ
موی ریش و سبیل و . . . ن ز خری
هوش مصنوعی: از موهای ریش و سبیل او که زیر تیغ بود، از او چیزی نمانده است، حتی مثل اسبی که بی‌ارزش باشد.
چون تبر تیشه با همه عملی
میزنی زیر و می بری زبری
هوش مصنوعی: تو مانند تبر و تیشه، با هر عملی که انجام می‌دهی، همه چیز را زیر و رو کرده و سختی‌ها را از بین می‌بری.
در تراش معاملت به قلم
پیش روی آبدار و با گهری
هوش مصنوعی: در کار معاملت و تجارت، باید دقت و مهارت داشته باشی تا بتوانی به خوبی عمل کنی و به دستاوردهای ارزشمندی دست پیدا کنی.
احمد تیشه را چو دسته نهی
ناله بردارد و گری و گری
هوش مصنوعی: وقتی احمد تیشه را به دستان خود می‌گیرد، صدای ناله و گریه‌اش بلند می‌شود.
هست معشوقه ایش همچون میش
راست بر چوب شهری و سفری
هوش مصنوعی: معشوقه آنها مانند گوسفندی است که به درستی بر چوبی واقع در شهر و سفر قرار گرفته است.
مانجه اش گوی را همی ماند
سه سو و نفر و دلفریب و فری
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از زیبایی و جذابیت اشاره دارد که گوی، یعنی یک شیء دایره‌ای و جالب، در میان سه سوی مختلف قرار دارد. این تصویر می‌تواند نشان‌دهندهٔ جاذبه و ظرافت باشد که نظرها را به خود جلب می‌کند و هر فردی را به وسیلهٔ زیبایی‌اش فریب می‌دهد.
چون شکاف قفیزه ایر است
آن شکاف . . . سش چو درنگری
هوش مصنوعی: وقتی شکاف قفیزه را می‌بینی، در واقع نشانه‌ای از آن چیزی است که در درون وجود دارد. این نشان می‌دهد که اگر کمی تأمل کنی و به دقت بنگری، زیبایی و عمق خفا را در آن مشاهده خواهی کرد.
خود شکاف سیش نیاید تنگ
گر که میره بمانجه اش ببری
هوش مصنوعی: اگر که می‌خواهی شتابانی به سوی هدف خود بروی، نباید خودت را در تنگنا قرار دهی. در واقع، باید با تسلط و آرامش به پیش برانی و موانع را در هم بکشی.
تا دو ساقش چو نیم چارسوی
برنگیری ز کار بی خبری
هوش مصنوعی: تا وقتی که دو پای او را مانند نیم دایره‌ای بلند نگیری، از کار و بی‌خبری رهایی نخواهی یافت.
برکشی چون رسن ز مصر بچین
خط خط اندازه . . . سش شمری
هوش مصنوعی: چون رشته‌ای را از مصر برمی‌داری، آن را به اندازه و با دقت تقسیم کن.
گرد بر گرد . . . وش چون پرگار
بر همان راه رفته می گذری
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای این است که شما همچون پرگاری که در یک مسیر مشخص حرکت می‌کند، در مسیر خود به طور مداوم و بی‌وقفه ادامه می‌دهید و در جهتی مشخص از پیش تعیین‌شده حرکت می‌کنید.
ور چو برمه کمانچه بر تو کشید
لوک آنجای را بسر نبری
هوش مصنوعی: اگر همچون برمه، کمانچه‌ای بر تو کشیده شود، آنجا را به آسانی ترک نخواهی کرد.
پسر عمت از تو بار آرد
گر تو آن چوب خانه را نخری
هوش مصنوعی: اگر تو چوب خانه را نخرى، پسر عمت از تو بارى نمی‌آورد.
به همه آلت درود گران
سوزنی گفت مدح تو ز خری
هوش مصنوعی: سوزنی به همه گفت که ستایش تو بر من دشوار است.
پیش ازین کان خراج برگیرند
تو فرومانی از درودگری
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مالیات بر تو تحمیل کنند، از درودگری دست بر مدار.
بسوی سوزنی تراشه فرست
این عمارت سبک شود سپری
هوش مصنوعی: به سوی سوزنی که تراشه‌ای از این بنا را به‌دست می‌آورد، این سازه سبک می‌شود و محافظی برای آن خواهد بود.
تا هنر شهره تر ز بیهنریست
تا خطر خوبتر ز بی خطری
هوش مصنوعی: هنر بیشتر در چشم‌هاست تا بی‌هنری و خطر هم از بی‌خطر بودن بهتر است.
باد بر مسند هنر جایت
که سزاوار مسند هنری
هوش مصنوعی: باد بر مسند هنر نشسته است، در حالی که تو شایسته‌ی این جایگاه هنری هستی.