گنجور

شمارهٔ ۴۲ - خواجه محمد بن مؤید

خواجه محمد مؤید که کمتر است
دریا برابر دل تو زاب داشه ای
باز بست همت تو که در زیر بال اوست
بر چرخ نسر طایر و واقع چو باشه ای
بگذشته ای ز معن بمیدان مردمی
کور ابدی براق و ترا لنگ لاشه ای
در دوستداری تو چنانم که گوئیا
تو چون محمدی و منم چون عکاشه ای
بنگر بدوستی که مرا طرفه اوفتاد
با دوستی بروی چو پشت رکاشه ای
آنگه که بود ساده زنخ توختم بسیش
واکنون که کرد ریشی چون عور واشه ای
با وی کز نخ سوز خوهم کرد گرم گرم
آتش فروزم از تو فرستی تراشه ای
من نیز خدمتی کنم از بهر موی ریش
عمزاده تو را بوفای دواشه ای
تا در زمانه باشد سوزنگری که او
بر تشنه دو سوزن ساز در ماشه ای
بر تخت باد جای بداندیش تو ولیک
تخت کباب و رانش گرفته بماشه ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه محمد مؤید که کمتر است
دریا برابر دل تو زاب داشه ای
هوش مصنوعی: خواجه محمد مؤید به زیبایی می‌گوید که دل تو به اندازه‌ای وسیع و عمیق است که نمی‌توان آن را با دریا مقایسه کرد. در واقع، او می‌خواهد بگوید که احساسات و عمق دل تو فراتر از هر چیزی است و دریا نمی‌تواند با آن برابری کند.
باز بست همت تو که در زیر بال اوست
بر چرخ نسر طایر و واقع چو باشه ای
هوش مصنوعی: تلاش و اراده تو به قدری قوی است که مانند پرنده‌ای در آسمان می‌تواند به اوج برسد و به هدف‌های بزرگ دست یابد. اگر جدیت و کوشش کنی، می‌توانی به موفقیت‌های چشمگیری دست پیدا کنی.
بگذشته ای ز معن بمیدان مردمی
کور ابدی براق و ترا لنگ لاشه ای
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره می‌شود که از دنیای معنوی و واقعیات عمیق زندگی فاصله گرفته و به دنیای ظاهری و سطحی وابسته شده است. او در میانه چیزی که به دنبال آن است، به نوعی ناتوانی و ضعف دچار شده و از درک صحیح و روشن از واقعیت‌ها بازمانده است. در واقع، این فرد در یک حالت بی‌خبری و عدم آگاهی به سر می‌برد و در نتیجه، زندگی‌اش به نوعی بی‌هدف و ناکارآمد شده است.
در دوستداری تو چنانم که گوئیا
تو چون محمدی و منم چون عکاشه ای
هوش مصنوعی: من در عشق تو به گونه‌ای هستم که گویی تو مانند محمد و من مانند عکاشه هستم.
بنگر بدوستی که مرا طرفه اوفتاد
با دوستی بروی چو پشت رکاشه ای
هوش مصنوعی: نگاهی به دوستی بینداز که به خاطر او به این حال افتاده‌ام؛ دوستی که چهره‌اش مانند پشت درختی است.
آنگه که بود ساده زنخ توختم بسیش
واکنون که کرد ریشی چون عور واشه ای
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی چهره‌ات ساده و بدون زرق و برق بود، بسیاری از دل‌ها را به خود جذب می‌کرد. اما اکنون که آشفته و رنجیده به نظر می‌روی، دیگر آن جذابیت را نداری.
با وی کز نخ سوز خوهم کرد گرم گرم
آتش فروزم از تو فرستی تراشه ای
هوش مصنوعی: با کسی که از درد سوزان من آگاه است، می‌سوزم و با حرارت عشقش، آتش در وجودم شعله‌ور می‌شود و تو را به یاد یک تکه از وجودت می‌اندازم.
من نیز خدمتی کنم از بهر موی ریش
عمزاده تو را بوفای دواشه ای
هوش مصنوعی: من هم سعی می‌کنم خدمی به تو بکنم به خاطر موی ریش عمزاده‌ات و به خاطر وفاداری به تو.
تا در زمانه باشد سوزنگری که او
بر تشنه دو سوزن ساز در ماشه ای
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این دنیا کسی پیدا شود که مانند سوزنگر به تشنه‌ی زندگی، دو سوزن در دست داشته باشد و بر ماشه‌ای فشار آورد.
بر تخت باد جای بداندیش تو ولیک
تخت کباب و رانش گرفته بماشه ای
هوش مصنوعی: شما بر روی تختی نشسته‌اید که به باد تعلق دارد و در واقع این مکان مناسب شما نیست، اما در عوض بر روی تختی از کباب نشسته‌اید و یک رانش را به خودتان اختصاص داده‌اید.