گنجور

شمارهٔ ۱۸ - خواجه امام

خواجه امام خطیب نوحی بادا
عمر تو از عمر نوح نیز فزونتر
نخشب گشته ز مصر خرم و خوشتر
عزت تو در وی از عزیز فزونتر
هرکه ترا دوستدار نیست بنخشب
گوه بریشش درون و تیز فزونتر
خواجه حسین ترا بروی تو فردا
دعوت سازم ز ببست حیز فزونتر
مطرب و ره گوی خوانم از برده صف
باده ز پنجاه قطر میر فزونتر
تا زان آرم به پیش او بنشانم
از عدد کوز و از مویز فزونتر
رخ بسفیدی و زلفشان بسیاهی
از شب و روز دی و تمیز فزونتر
هریک مانند میر احمد از دول
. . . ون بود باز از فقیر فزونتر
نزد غلامبارگان شهر نماید
قیمت . . . ونشان ز یک پشیز فزونتر
وز پی تو تازگی گریز گریزان
در حیل از ما گه گریز فزونتر
نازی آرم چنانکه حلقه . . . ونش
ناید از چشم کفجلیز فزونتر
چیزی بفرست تا بسازم دعوت
زانکه ندارد درست چیز فزونتر

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه امام خطیب نوحی بادا
عمر تو از عمر نوح نیز فزونتر
هوش مصنوعی: خداوند عمر تو را درازتر از عمر نوح قرار دهد.
نخشب گشته ز مصر خرم و خوشتر
عزت تو در وی از عزیز فزونتر
هوش مصنوعی: خرماهای مصر به خوشمزگی و زیبایی معروفند و عزت و منزلت تو در این شهر از هر چیز دیگری بالاتر و ارزشمندتر است.
هرکه ترا دوستدار نیست بنخشب
گوه بریشش درون و تیز فزونتر
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را دوست ندارد، رویش را با خشم و تندخویی بیشتر خراب کن.
خواجه حسین ترا بروی تو فردا
دعوت سازم ز ببست حیز فزونتر
هوش مصنوعی: ای خواجه حسین، فردا من برای تو مهمانی بسیار بزرگی ترتیب می‌دهم.
مطرب و ره گوی خوانم از برده صف
باده ز پنجاه قطر میر فزونتر
هوش مصنوعی: من خواننده و راهنمایی برای تو هستم و از میان صف باده، نه تنها در کنار هم، بلکه به اندازه‌ای زیاد که از پنجاه قطره هم بیشتر است، می‌نوشم.
تا زان آرم به پیش او بنشانم
از عدد کوز و از مویز فزونتر
هوش مصنوعی: من می‌خواهم آنچه را که از شراب و مویز دارم، به پیش او ببرم و آن را از هر چیزی بیشتر نشان دهم.
رخ بسفیدی و زلفشان بسیاهی
از شب و روز دی و تمیز فزونتر
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند سفیدی و موهایش همچون سیاهی شب و روز است و زیبایی‌اش بسیار بیشتر از همه فصل‌هاست.
هریک مانند میر احمد از دول
. . . ون بود باز از فقیر فزونتر
هوش مصنوعی: هر کدام از آن‌ها مانند میر احمد از دنیای فریبنده و جذاب هستند، اما در واقع از فقرا و کسانی که در سختی زندگی می‌کنند، بیشتر بی‌خبرند.
نزد غلامبارگان شهر نماید
قیمت . . . ونشان ز یک پشیز فزونتر
هوش مصنوعی: در اینجا به نادرستی در ارزش‌گذاری افراد اشاره شده است. به نوعی نشان می‌دهد که برخی افراد به اندازه‌ای از خود ارزش و قیمت دارند که حتی یک پشیز نیز برتری‌های بیشتری نسبت به آن‌ها می‌تواند داشته باشد. به بیان دیگر، این افراد به اندازۀ ارزشی که برای خود قائل هستند، از سوی دیگران به رسمیت شناخته نمی‌شوند.
وز پی تو تازگی گریز گریزان
در حیل از ما گه گریز فزونتر
هوش مصنوعی: در پی تو تازگی و تازگی می‌گریزی و در میان ترفندها و دسیسه‌ها از ما دور می‌شوی و این دوری روز به روز بیشتر می‌شود.
نازی آرم چنانکه حلقه . . . ونش
ناید از چشم کفجلیز فزونتر
هوش مصنوعی: به زیبایی و ناز معشوق می‌افزاید، به گونه‌ای که جذابیت او فراتر از هر زیبایی دیگری در چشم‌ها می‌درخشد.
چیزی بفرست تا بسازم دعوت
زانکه ندارد درست چیز فزونتر
هوش مصنوعی: چیزی به من بده تا بتوانم دعوتی ترتیب دهم، چون چیزی بیشتر از آن ندارم که بتوانم درست کنم یا تولید نمایم.